زندگینامه‌ی ابن سینا فیلسوف و پزشک ایرانی

زندگینامه‌ی ابن سینا فیلسوف و پزشک ایرانی

ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، پزشک، ریاضی‌دان، اخترشناس، فیزیک‌دان، شیمی‌دان و جغرافی‌دان ایرانی و از نامدارترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان و دانشمندان ایران و جهان بود. ابن سینا بزرگ‌ترین دانشمند جهان اسلام به شمار رفته و بسیاری از آثار او به‌ویژه در زمینه‌ی پزشکی برای سده‌ها در دانشگاه‌های اروپایی آموزش داده می‌شد.
لقب‌های ابن سینا
نام کوچک ابن سینا، حسین بوده و دارای لقب‌هایی همچون ابوعلی سینا، ابن سینا، پورسینا، شیخ الرئیس، شرف الملک، حجت الحق و شاهزاده‌ی اطباء بوده است.
زادروز ابن سینا
حسین بن عبدالله در سال ۳۷۰ هجری قمری برابر با ۱ شهریور ۳۵۹ خورشیدی و ۹۸۰ میلادی، در روستای افشنه در نزدیکی شهر بخارا چشم به جهان گشود.
خانواده‌ی ابن سینا
پدر حسین، عبدالله و مادرش ستاره نام داشتند. عبدالله زاده‌ی شهر بلخ و مادرش زاده‌ی روستای افشنه بود. عبدالله دوران جوانی‌اش را در زادگاهش سپری کرده و پس از آن راهی شهر بخارا پایتخت حکومت سامانیان شده بود. او در زمان حکومت «نوح دوم» پادشاه سامانی، کارمند دارایی روستای «خَرمَیثَن» در نزدیکی شهر بخارا شد. سپس از روستای «اَفشَنَه» که در نزدیکی روستای خرمثین جای داشت، با دختری به‌نام ستاره ازدواج کرد. حسین نخستین فرزند عبدالله و ستاره و محمود که پنج سال از حسین کوچک‌تر بود، دومین فرزند آنان به‌شمار می‌آمد.
تحصیل ابن سینا
حسین بن عبدالله از آغاز کودکی توانایی و هوش شگفت‌انگیزی در فراگیری دانش‌های گوناگون داشت. عبدالله پدر ابن سینا مردی دانشمند بود، از همین روی خانه‌ی وی جایگاه رفت و آمد دانشمندان بود. او برای آموزش و پرورش فرزندش سخت کوشش می‌کرد، از همین روی ابن سینا تا ۱۰ سالگی همه‌ی قرآن و صرف و نحو را آموخت و پس از آن منطق و ریاضی را فرا گرفت. هنگامی که ابن سینا ۱۲ سال داشت به همراه خانواده در شهر بخارا پایتخت سامانی می‌زیست و پدرش عبدالله نیز به‌کار دیوانی در دربار سامانی می‌پرداخت.‏
وی در ۱۸ سالگی در همه‌ی دانش‌های زمانه‌ی خود استاد بود، جز در مابعدالطبیعه. مابعدالطبیعه یا متافیزیک کتابی نوشته‌ی ارسطو فیلسوف یونانی است. ارسطو در این کتاب به بازنمود فلسفه‌ی مَشّاء پرداخته است. با آن‌که ابن سینا این کتاب را ۴۰ بار خواند، ولی از یادگیری آن ناتوان بود؛ تا این‌که به کتاب «اغراض مابعدالطبیعه» یا «انگیزه‌های نگارش کتاب مابعدالطبیعه» دست یافت و توانست دشواری‌های آن را فراگیرد. این کتاب در بازگویی کتاب مابعدالطبیعه‌ی ارسطو و به دست فارابی فیلسوف و دانشمند ایرانی نوشته شده است. ابن سینا چندین دانش همچون طبیعیات، الهیات و پزشکی را نیز خود با ‏کتاب‌های بزرگان و آزمون‌های خویش فراگرفت.
کتابخانه‌ی بخارا
در سال ۳۸۵ هجری قمری هنگامی که ابن سینا ۱۸ سال داشت، نوح بن منصور سامانی بر بخارا فرمان می‌راند. روزی کارگزاران دربار به‌دنبال وی آمدند تا برای درمان امیر رهسپار شود.‏ ابن سینا پیشینه و نشانه‌های بیماری امیر را از ابن خالد پزشک دربار پرسید. سپس از روی نشانه‌ها و بررسی ظروف خوراک امیر، دریافت که ‏بیماری وی زهرآلودگی برآمده از سرب بوده و او را درمان کرد. ابن سینا در برابر درمان امیر از او درخواست کرد تا اجازه‌ی رفتن به کتابخانه‌ی پادشاهی بخارا را به او بدهد؛ چرا که تنها شاه‌زادگان و بزرگان می‌توانستند از این کتابخانه بهرمند شوند. امیر نوح بن منصور سامانی نیز درخواست وی را پذیرفت.
کتابخانه‌ی بخارا از بزرگ‌ترین و بهترین کتابخانه‌های آن روزگار ایران به‌شمار می‌رفت و بیشتر کتاب‌های کهن و کمیاب در آن یافت می‌شد. روزی که ابن سینا به کتابخانه‌ی پادشاهی بخارا پا گذاشت، فصل تازه‌ای در دانش‌اندوزی برای وی گشوده شد. او ۳ سال از زندگی خویش را در آن کتابخانه گذراند و توانست پژوهش‌های فراوانی از دانش‌های گوناگون همچون فقه، ادبیات، موسیقی و نجوم انجام دهد. ابن سینا در ۲۰ سالگی و هم‌زمان با پژوهش در کتابخانه، مجموعه‌ای در ۱۰ جلد به نام «حاصل و محصول» و پس از آن کتاب «البر و الائم» (بی‌گناهی و گناه) در زمینه‌ی اخلاق و کتاب «حکمت عروضی»  را در ۲۱ جلد ‏در زمینه‌ی فلسفه نوشت.
هنگامی که ابن سینا ۲۱ سال داشت، روزی در کتابخانه سرگرم پژوهش بود که دریافت بخشی از کتابخانه آتش گرفته است. کوشش وی و نگهبانان برای خاموش کردن آتش سودی نکرد و کتاب‌ها در آتش سوخت. پس از آتش‌سوزی که به گفته‌ی برخی به‌دست دشمنان ابن سینا در دربار انجام شد، در شهر چو انداختند که خود ابن سینا کتابخانه را آتش زده تا دیگران از از آن کتاب‌ها بهرمند نشوند. این سخنان در امیر نوح بن منصور سامانی اثر کرد و دست‌آویزی شد تا از آمدن وی به بیمارستان و درمانگاه جلوگیری کنند. 
سفرهای ابن سینا
ابن سینا در ۲۲ سالگی، پدرش را از دست داد و در پی آن ناچار شد به‌جای پدر، برخی کارهای دیوانی عبدالملک دوم امیر سامانی را به‌دوش بگیرد. در این میان ابوالمحسن نصر اول (بن علی) پادشاه قراخانیان به بخارا تاخت و بر آن چیره شد. پس از آن و در سال ۳۸۹ هجری قمری، عبدالملک دوم امیر سامانی را زندانی و سپس به شهر اوزگَند (در کشور کنونی قرقیزستان) فرستاد. این دگرگونی‌های سیاسی ابن سینا را بر آن داشت تا با دوست خود ابوسهل مسیحی، بخارا را ترک و راهی سفر شوند.
گرگانج
ابن سینا در سال ۳۹۲ هجری قمری از بخارا به شهر گرگانج در شمال غربی خوارزم و پس از آن به دربار ابوعلی مأمون بن محمد، از فرمانروایان مأمونیان رفت. مأمونیان دودمانی ایرانی‌نژاد بودند که میان سال‌های ۳۸۵ تا ۴۰۸ هجری قمری (برابر با ۹۹۵ تا ۱۰۱۷ میلادی) بر خوارزم فرمان می‌راندند. در آن زمان ابوالحسن احمد بن سهیلی وزیر دانشمند فرمانروایی مأمونیان، همه‌ی دانشمندان و فرزانگان را به دربار خوارزم فرا می‌خواند. در دربار فرمانروایی مأمونیان، خود سهیلی به پیشواز آنان آمد. پس از چندی نیز با امیر ابوعلی مأمون دیدار کردند و او نیز به آنان خوش‌آمد گفت.
ابن سینا نزدیک به ۱۳ سال را در شهر گرگانج به‌سر برد و در این سال‌ها زمان خود را به آموزش، نوشتن و درمان بیماران می‌گذراند. از رساله‌ها و کتاب‌هایی که این دانشمند بزرگ در این سال‌ها نوشت می‌توان ‏رساله‌ای درباره‌ی نبض به زبان فارسی، رساله‌ای درباره‌ی بیهودگی پیش‌بینی آینده بر پایه‌ی حرکت ستارگان به ‏زبان عربی، قصیده‌ای درباره‌ی منطق، رساله‌ای درباره‌ی ‏افسردگی با نام حزن الاسبابه، کتابی درباره‌ی فلسفه به نام بقاء النفس الناطقه و... را نام برد.
در زمان فرمانروایی ابوالعباس مأمون بر خوارزم، فرستاده‌ای از سوی سلطان محمود غزنوی به دربار وی می‌آید و می‌گوید سلطان محمود غزنوی درخواست کرده است که چند تن از دانشمندان دربار خود، همچون ابن سینا را به دربار وی گسیل دارد. تنی چند از دانشمندان، همچون ابوریحان بیرونی پذیرفتند، ولی ابن سینا و ابوسهل مسیحی از رفتن سرباز زدند و ناگزیر شدند که گرگانج را ترک گویند. سلطان محمود از نیامدن ابن سینا خشمگین شده ‏و فرمان می‌دهد عکس‌های فراوانی از وی بکشند و برای فرمانروایان خراسان بفرستند؛ آنان نیز او را دستگیر و روانه‌ی دربار وی کنند.
گرگان
ابن سینا پس از ترک گرگانج برای دیدن مادرش راهی شهر بخارا می‌شود، ولی به زودی گماشتگان فرمانروایان خراسان از بازگشت وی آگاه می‌شوند و او دوباره ناچار به فرار می‌شود. ابن سینا با دوست خویش ابوسهل مسیحی راهی جُرجان یا گرگان نزد قابوس بن وُشمگیر پادشاه زیاریان می‌شود، ولی در میانه‌ی راه و با وزش توفان شن، دوست خود ابوسهل را از دست می‌دهد. ابن سینا پس از گذراندن راهی سخت به گرگان می‌رسد، ولی درمی‌یابد قابوس بن وُشمگیر به‌دست سپاهیانش کشته شده است. با این همه وی هنگام رسیدن به شهر گرگان، با پیشواز دختر قابوس که مانند پدرش دوستدار دانشمندان بود روبرو می‌شود.
این دانشمند بزرگ در شهر گرگان نزدیک به یک سال در خانه‌ی ابومحمد شیرازی زندگی کرد و در همین دوران بود که با ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی آشنا شد. پس از آن ابوعبید جوزجانی به خدمت او درآمد و تا پایان زندگی ابن سینا، پیوسته در خدمت او ماند. ابوعبید جوزجانی کسی بود که هم در زمان زندگانی ابن سینا شاگردی و نویسندگی آثار وی را به‌دوش داشت، هم پس از درگذشت وی آثار او را گردآوری و ساماندهی کرد. پس از درگذشت قابوس بن وُشمگیر، پسرش منوچهر زیاری جانشین وی شد. او خود را دست‌نشانده‌ی محمود غزنوی خواند و دختر او را به همسری گرفت. از همین روی ابن سینا نمی‌توانست با او از در سازش درآید و بار دیگر ناگزیر شد گرگان را ترک کند. 
ری
ابن سینا در سال ۴۰۴ هجری قمری جُرجان یا گرگان را ترک و راهی ری شد. وی در ری به دربار سیده ملک‌خاتون رفت و نزد وی گرامی داشته شد. سیده ملک خاتون یا شیرین دختِ اسپهبد رستمِ طبری از فرمانروایان آل بویه بود. وی همسر فخرالدوله‌ی دیلمی و همچنین مادر دو تن از شاهان آل بویه به نام‌های مجدالدوله‌ی دیلمی و شمس‌الدوله‌ی دیلمی بود. پس از مرگ همسرش در سال ۳۸۷ هجری قمری، دو پسر او به پادشاهی ری و همدان رسیدند، ولی از آن‌جا که هر دو در خردسالی به‌سر می‌بردند، به گونه‌ای رسمی تا زمان مرگش بر آل بویه فرمانروایی کرد. ابن سینا در ری مجدالدوله‌ی دیلمی که دچار بیماری مالیخولیا بود، درمان کرد و با این کار به وی نزدیک‌تر شد. وی همچنان در ری ماند تا هنگامی که شمس‌الدوله‌ی دیلمی پسر دیگر فخرالدوله که پس از مرگ پدرش فرمانروای همدان شده بود، در سال ۴۰۵ هجری قمری به ری لشکر کشید. پس از آن ابن سینا با انگیزه‌های ناشناخته‌ای به قزوین و سپس به همدان رفت.
همدان
در همدان، شمس‌الدوله به بیماری قولنج دچار شد. برای درمان وی به دنبال ابن سینا رفتند و وی را به دربار بردند. این پزشک به درمان شمس‌الدوله پرداخت، تا این‌که وی بهبود یافت. پس از آن شمس‌الدوله ابن سینا را پزشک خویش کرده و پس از چندی او را به وزارت خود گماشت. ولی پس از چندگاهی میان ابن سینا و سپاهیان شمس‌الدوله درگیری روی داد. آنان به خانه‌اش ریختند و پس از دستگیری وی، همه‌ی دارایی او را به تاراج بردند. همچنین از شمس‌الدوله خواستار کشتن وی شدند، ولی وی از این کار سرباز زد و برای آرام کردن سپاهیان، ابن سینا را از دستگاه فرمانروایی دور کرد. ابن سینا هم نزدیک به ۴۰ روز را در خانه‌ی مردی به نام ابوسَعد (یا ابوسعید) بن دَخدول (یا دَخدوک) به‌سر برد. در این هنگام، شمس‌الدوله بار دیگر دچار بیماری قولنج شد و ابن سینا را فراخواند و از وی بسیار پوزش خواست. این پزشک هم به درمان وی پرداخت تا بهبود یافت. پس از آن شمس‌الدوله بار دیگر وزارت را به وی سپرد.
با فروکش کردن خشم سپاهیان و کم‌تر شدن رویدادها، ابن سینا هم از زندگانی آرامی برخوردار شد. او روزها را به کارهای وزارت شمس‌الدوله و درمان در بیمارستان می‌گذراند و شب‌ها به نوشتن کتاب می‌پرداخت. همچنین گاهی شب‌ها یا با اندیشمندان همدان به گفت‌وشنود سرگرم می‌شد و یا دانشجویان به نزدش می‌آمدند و از کتاب شفا و قانون می‌خواندند. چند سالی بدین‌سان گذشت، تا این‌که شمس‌الدوله در سال ۴۱۲ هجری قمری درگذشت. پس از مرگ شمس‌الدوله، پسرش سماءالدوله دیلمی به جای او نشست و از ابن سینا خواست که وزارت او را بپذیرد، ولی ابن سینا این درخواست را نپذیرفت؛ چرا که روزگار آل بویه به‌سر آمده بود و نشانه‌های نابودی آن فرمانروایی کم‌کم نمایان می‌شد. ابن سینا بایسته دید که کناره‌گیرد و زندگی پنهانی داشته باشد تا بتواند از همدان دور شود.
پس از آن ابن سینا در خانه‌ی ابوغالب عطار، زندگانی پنهانی داشت و در همان‌جا هم نوشتن مانده‌ی کتاب شفا را از سرگرفت. در این میان گویا وی با علاءالدوله فرمانروای اصفهان نامه‌نگاری می‌کرده است. علاءالدوله را سیده ملک‌خاتون به فرمانروایی اصفهان گمارده بود. در این نامه‌نگاری‌ها علاءالدوله از ابن سینا می‌خواهد که به اصفهان و دربار وی برود. پس از چندی تاج‌الملک کوهی که پس از خودداری ابن سینا از پذیرفتن وزارت شمس الدوله، برای بار دوم وزیر وی شده بود، ابن سینا را متهم کرد که با علاءالدوله پنهانی نامه‌نگاری می‌کند. پس از آن گماشتگان حکومت، ابن سینا را در خانه‌ی ابوغالب عطار دستگیر کردند و برای ۴ ماه در قلعه‌ای به‌نام فَردَجان در ۱۵ فرسنگی همدان زندانی کردند. پس از چندی علاءالدوله به همدان تاخت و در نبردی سماءالدوله را شکت داد. سپس به قلعه‌ی فردجان رفت و ابن سینا را آزاد کرد. ابن سینا پس از آزادی از زندان، در شهر همدان در خانه‌ی مردی علوی زندگی می‌کرد و به نوشتن مانده‌ی کتاب شفا می‌پرداخت. این دانشمند پس از چندی بر آن شد تا همدان را ترک کند. او به همراه شاگردش ابوعبید جوزجانی و دو برده، در جامه‌ی صوفیان از همدان به‌راه افتاد و پس از سختی‌های بسیار به اصفهان رسید.
اصفهان
این دانشمند بزرگ در سال ۴۱۵ هجری قمری به اصفهان رسید و دوستان او و یاران علاءالدوله به پیشواز وی آمدند. او در این شهر در خانه‌ی عبدالله بن بی‌بی زندگی می‌کرد و از این هنگام تا سال ۴۲۸ هجری قمری، برای ۱۴ سال زندگی آرامی داشت. ابن سینا در اصفهان از نزدیکان و هم‌نشینان علاءالدوله بود که فرمانروایی دانش‌دوست و دانشمندپرور به‌شمار می‌رفت. این دانشمند در اصفهان کتاب شفا را به پایان رسانید. او همچنین کتاب الانصاف را نیز در همین شهر نوشت. ولی این کتاب و چند کتاب دیگر وی، در یورش سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۲۱ هجری قمری به اصفهان از میان رفت. سپاهیان مسعود پس از کشتار فراوان، به تاراج دارایی‌های علاءالدوله و نیز خانه‌ی ابن سینا دست زدند و آن‌ها را به شهر غزنی فرستادند. این کتاب‌ها در سال ۵۴۵ هجری قمری به دست سربازان علاءالدین جهانسوز پادشاه خاندان غوریان به آتش کشیده شدند. پس از یورش سلطان مسعود غزنوی، علاءالدوله همچنان فرمانروای اصفهان ماند.
درگذشت ابن سینا
در سال ۴۲۷ هجری قمری علاءالدوله برای نبرد با تاش فَرّاش سپهسالار سلطان مسعود غزنوی به همدان رفت. ابن سینا که در این سفر همراه وی بود، دچار بیماری قولنج شد. او به درمان خود پرداخت و برای آن‌که زودتر بهبود یابد، روزی ۸ بار تنقیه می‌کرد و در نتیجه دچار زخم روده شد. سپس او را به اصفهان بردند. او در اصفهان درمان خود را دنبال کرد و کمی بهبودی یافت. در سال ۴۲۸ هجری قمری علاءالدوله رهسپار همدان شد. ابن سینا هم وی را همراهی کرد، ولی در راه دوباره بیمار شد. پس از رسیدن به همدان، وی از درمان خود دست کشید و پس از چند روز در نخستین جمعه‌ی ماه رمضان ۴۲۸ هجری قمری برابر با ۳۱ خرداد ۴۱۶ خورشیدی و ژوئن ۱۰۳۷ میلادی، در ۵۸ سالگی درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. در سالنامه‌ی رسمی ایران، روز نخست شهریورماه هر سال که هم‌زمان با زادروز ابن سینا است روز پزشک نامیده می‌شود. 
آثار ابن سینا
ابن سینا ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته است که برجسته‌ترین آن‌ها براین پایه‌اند:
۱- الشفاء: دانشنامه‌ای ۱۸ جلدی دربردارنده‌ی ۴ بخش: منطق، ریاضی، طبیعی و الهی است.
۲- النجاة: این کتاب ۳ جلدی کوتاه شده‌ی کتاب الشفاء است.
۳- الاشارت و التنبیهات: این کتاب پُربارترین کتاب ابن سینا در زمینه‌ی فلسفه است و ۴ بخش دارد: منطق، طبیعیات، الهیات و عرفان.
۴- المبدأ و المعاد: کتابی در زمینه‌ی فلسفه است که به بازنمود مسائل واجب الوجود و حالات نفس و روح پیش و پس از مرگ می‌پردازد.
۵- التعلیقات: این کتاب دربرگیرنده‌ی تعلیقه‌های ابن سینا بر نوشته‌های فلسفی پیشینیان یا نوشته‌های خود اوست.
۶- المباحثات: این کتاب دربرگیرنده‌ی گفت‌وگوهایی است که میان ابن سینا و برخی شاگردانش انجام شده است.
۷- عیون الحکمة: این کتاب به‌گونه‌ای کوتاه به مباحث بنیادین منطق، طبیعیات و الهیات می‌پردازد.
۸- دانش‌نامه‌ی علایی: این کتاب به زبان فارسی و در زمینه‌ی فلسفه نوشته شده و ۵ بخش دارد: منطق، طبیعیات، هیئت، موسیقی و آن‌چه بیرون طبیعت است.
۹- الانصاف: کتابی است ۲۰ جلدی که به گفته‌ی ابن سینا نزدیک به ۲۸۰۰۰ مسئله را دربر می‌گرفته است. دست‌نوشته‌ی آن در یورش سلطان مسعود غزنوی به اصفهان به تاراج رفت. پاره‌هایی از این کتاب را عبدالرحمن بدوی یافته و در کتاب ارسطو عندالعرب گنجانیده است.
۱۰- القانون فی الطب: کتابی در زمینه‌ی پزشکی و دربرگیرنده‌ی ۵ بخش است. این کتاب نزدیک به ۷۰۰ سال در دانشگاه‌های اروپا آموزش داده می‌شد و پس از کتاب مقدس دومین کتابی بود که در اروپا به چاپ می‌رسید. کتاب القانون فی الطب تا زمان پیدایش پزشکی نوین در سده‌ی ۱۷ میلادی، برجسته‌ترین منبع پزشکی در جهان بود.
۱۱- رسالة فی اقسام العلوم العقلیة: در این رساله در چندین موضع، از گونه‌های علوم یا حکمت سخن به میان آمده است.
۱۲- الرسالة الاضحویة فی امر المعاد: در این رساله درباره‌ی حقیقت معاد، آراء گوناگون درباره‌ی آن، ابطال آراء باطل، حقیقت انسان (یعنی نفس) و بقای آن و ضرورت معاد و آخرت سخن گفته شده است. 
۱۳- رسالة الحدود: این رساله دربرگیرنده‌ی تعریف مفاهیم و اصطلاحات فلسفی است.
۱۴- رسالة حی بن یقظان: رساله‌ای عرفانی و داستان رمزی سیر و سلوک نفس آدمی به یاری حی بن یقظان است که با انگیزه‌ی یافتن پدرش (یقظان)، از بیت‌المقدس رهسپار سفری دور و دراز می‌شود.
۱۵- منطق المشرقیین: این کتاب درباره‌ی پاره‌ای از مباحث منطقی است.

 

سخنان و جمله‌های آموزنده‌ی ابن سینا

 

گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده