در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از بهترین و زیباترین نامهای دخترانه با «حرف ا» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتیننویسی - معنی
اِبتِحاج - عربی - ebtehāj - شاد شدن، خوش و خرم
ابتِسام - عربی - ebtesām - تبسم، لبخند
اَبریشَم - پهلوی - abriša(o)m - حریر، تاری بسیار محکم، نازک و درخشان که کرم ابریشم به دور خود میتند.
اَبناس - فارسی - abnās - نام خواهر حضرت یعقوب و عمهی حضرت یوسف، همچنین نام روستایی در مصر
اِحتِرام - عربی - ehterām - بزرگ داشتن، حرمتداشت
اِحسانه - عربی، فارسی - ehsāne - احسان (نیک، عربی) + ه (پسوند نسبت، فارسی)، از روی احسان
اَحلام - عربی - ahlām - جمع حلم، بردباریها، صبوریها، وقارها
اَختَر - فارسی - axtar - گلی به رنگهای سرخ، صورتی، نارنجی و زرد که ریز است و به شکل خوشه روی گیاه میشکفد، ستاره، بخت، طالع
اَخگَر - فارسی - axgar - پارهی آتش، شرارهی جرقه
اِدرینا - آشوری - edrinā - تکیهگاه
اُردیبِهِشت - فارسی - a(o)rdibehešt - نام ماه دوم از سال خورشیدی، نام فرشتهای که نمایندهی پاکی است و نگهبانی آتش با اوست، نام روز سوم از هر ماه خورشیدی در ایران کهن
اَرزَنده - فارسی - arzande - ارزشمند، محترم، دارای احترام
اَرشین - فارسی - aršin - ارش (عاقل و زیرک) + ین (پسوند تفضیلی)، دوستترین، عاقلترین، باهوشترین، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی
اَرغَنون - یونانی - arqanun - نام سازی است.
اَرغَوان - فارسی - arqavān - گلی سرخرنگ، چهرهی زیبا و گلگون
اُرکیده - فرنگی - orkide - گلی با رنگهای درخشان که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگتر است.
اِرَم - فارسی - eram - آرامش، بوستان، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه
اَرمَغان - ترکی - armaqān - رهاورد، سوغات، هدیه
اَرنَواز - اوستایی، پهلوی - arnavāz - ارنه (سزاوار) + واز (واژه)، دارندهی سخن سزاوار، آنکه سخنش رحمت میآورد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو دختر جمشید پادشاه پیشدادی
اَرنیکا - فارسی - arnikā - آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار
اَروا - عربی - arvā - سیرابتر، نام مادر عثمان از خلفای راشدین، نام خاله و دختر عموی حضرت محمد پیامبر اسلام
اَروس - اوستایی، پهلوی - arus - سفید، درخشان، زیبا
اِروس - فرنگی - eros - در اساطیر یونان، خدای عشق
اَروَن - عربی - arvan - شاد و شادمان
اَریحا - عبری - arihā - مکان خوشبو، نام شهری کهن در فلسطین، گلی که شکوفهی آن چلیپا شکل است.
اُریدیس - ترکی - oridis - نام همسر ارفاوس، شاعر و موسیقیدان ترکیه
اِریکا - فرنگی - erikā - مؤنث اریک، شاهزاده
اَزهار - عربی - azhār - گلها، شکوفهها
اِسپَنوی - فارسی - espanoy - از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کِیخسرو پادشاه کیانی
اِستاتِیرا - فارسی - estāteyrā - نام همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
اِستَر - عبری - estar - ستاره، نام همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی
اَستَرا - فارسی - astarā - در گویش سمنان ستاره، نام همسر یهودی انوشیروان که آرامگاه او در همدان است.
اِسرا - عربی - esrā - در شب راه رفتن، در شب سیر کردن
اَسرین - کردی - asrin - اشک، سرشک
اَسما - عربی - asmā - نام نهادن، نامگذاری کردن، همچنین به عنوان جمع اسم هم بهکار میرود.
اَسمَر - عربی - asmar - سبزه، گندمگون
اَسنا - عربی - asnā - بزرگوار کردن، بلند مرتبه کردن
اُسوه - عربی - osveh - پیشوا، رهبر، مقتدا
اِشتار - آشوری - eštār - الههی عشق و برکت
اَشرَف - عربی - ašraf - گرانمایهتر، شریفتر، بالاتر
اَشرَفالسادات - عربی - ašrafossādāt - شریفترین سادات
اَشواق - عربی - ašvāq - شوقها، آرزومندیها
اَطلَس - یونانی - atlas - پارچهی ابریشمی، دیبا
اَطلَسی - فارسی - atlasi - اطلس (معرب) + ی (فارسی)، گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی یا سرخ
اَطهَر - عربی - athar - پاکیزهترین زن، پاکدامنترین بانو
اَطهَره - عربی، فارسی - athare - اطهر (عربی) + ه (پسوند نسبت فارسی)، منسوب به اطهر
اَعظَم - عربی - aezam - بزرگوارتر، بزرگتر
اِفتخار - عربی - eftexār - فخر، فخر کردن، نازیدن
اَفرا - فارسی - afrā - درختی که برگهای پنجهای و میوهی بالدار دارد، واژهی تحسین به معنی آفرین
اِفراح - عربی - efrāh - شاد کردن
اَفروز - فارسی - afruz - افرختن، افروزنده
اَفسانه - فارسی - afsāne - سرگذشت، قصه، داستانی که بر اساس تخیل ساخته شده، زیبا
اَفسَر - فارسی - afsar - کلاه پادشاهی، تاج
اَفسون - فارسی - afsun - نیرنگ، حیله، مکر، سحر انگیزی، جاذبه
اَفشان - فارسی - afšān - آشفته و پریشان (در مورد زلف بهکار میرود)، ریشهی افشاندن
اَقاقیا - یونانی - aqāqiyā - درختی زینتی که گلهای سفید خوشهای و خوشبو دارد.
اَقدَس - عربی - aqdas - پاکتر، مقدستر
اِقلیما - یونانی - eqlimā - نام دختر حضرت آدم
اِکرام - عربی - ekrām - بزرگداشت، گرامی داشتن، اقدام کردن
اَکرَم - عربی - akram - بزرگوار، گرامی
اِلآی - ترکی - elāy - ماه ایل، زیباروی ایل
اَلحان - عربی - alhān - آوازهای خوش، نغمههای دلکش، صدای موزون و خوشآیند
اِلسا - فارسی - elsā - نانخواه، دانهای خوشبو که بر روی خمیر نان میپاشند و در درمان نیش عقرب مفید است.
اِلسانا - ترکی، فارسی - elsānā - اِل (آل، شهر و ولایت، خویش) + سان (پسوند باهت) + ا (الف نامساز)، مانند ایل، مانند خویشان
اُلکا - ترکی - olkā - سرزمین، ناحیه
اللهنَظَر - فارسی، عربی - allāhnazar - کسی که نظر کردهی خداست.
اَلماس - یونانی - almās - سختترین مادهی طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد، (در گذشته) به مجاز به معنی شمشیر بود.
اَلماسخاتون - یونانی، فارسی - almāsxātun - الماس (یونانی) + خاتون (فارسی)، بانوی مانند الماس
اِلمیرا - ترکی، فارسی - elmira - ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا، فدایی ایل
اِلِنا - یونانی - elenā - نورانی
اِلناز - ترکی، فارسی - elnāz - ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز، موجب نازش ایل، موجب افتخار ایل
اِلهام - عربی - elhām - فکری که به گونهای ناگهانی در ذهن پدیدار میشود.
اِلهه - عربی - elāhe - در باور پیشینیان، نیمهخدایی که نمایندهی گونههای ویژه بوده و به گونهی زنی تجسم میشده است.
اِلیا - یونانی - elyā - گل ختمی صحرایی
اِلیانا - ترکی - elyānā - نیک و هدیه، به مجاز به معنی مأنوس، دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل
اِلیزا - فرنگی - elizā - مؤمن، با وفا، دیندار
اِلیزابِت - فرنگی - elizābet - الیصابات
اِلیسا - فارسی - elisā - دیدو، دختر شاه صور و بنیانگذار افسانهی کارتاژ
اِلیصابات - عبری - elisābāt - الیزابت، قول و وعدهی خدا، خداوند به او قسم خورد، نام همسر حضرت زکریا مادر حضرت یحیی
اِلیکا - سانسکریت - elikā - مال بسیار، دارایی فراوان
اِلیکا - فارسی - elikā - هل، دانهی خوشبوی گیاهی از تیرهی زنجبیلیها
اِلین - ترکی، فارسی - elin - ال (ایل، ترکی) + ین (پسوند نسبت فارسی)، منسوب به ایل، همنژاد، همخون
اِلینا - عربی - elinā - الی (نیکویی، نعمت) + نا (ضمیر اول شخص جمع در عربی)، نیکویی و نعمت برای ما
اِما - فرنگی - emā - جدی، فعال
اُمُالبَنین - عربی - ommolbanin - مادر پسران، نام همسر امام علی و مادر حضرت عباس
اَمانه - عربی - amāne - اطمینان و آرامش قلب، دختری که وجودش مایهی قوت قلب است.
اُمسَلَمه - عربی - ommesalame - نام یکی از همسران حضرت محمد پیامبر اسلام
اُمفَروه - عربیommefarve - نام مادر امام جعفر صادق
اُمکُلثوم - عربی - ommekolsum - شیر ماده، سومین دختر حضرت محمد پیامبر اسلام و همسر عثمان از خلفای راشدین، نام دختر امام حسین
اَمَل - عربی - amal - آرزو، امید
اُمیده - فارسی - om(m)ide - مؤنث امید، آرزو
اَمیره - عربی - amire - مؤنث امیر، ملکه و زنی که پادشاهی کند.
اِمیلی - فرنگی - emili - روشنفکر، دانا
اَمیندُخت - عربی، فارسی - amindoxt - امین (عربی) + دخت (فارسی)، دختر امین، دختر درستکار
اَمینه - عربی - amine - مؤنث امین، زن مورد اطمینان و درستکار
اَنار - فارسی - anār - میوهای خوراکی با دانههای سرخ یا سفید فراوان و مزهی ترش یا شیرین
اِنتِصار - عربی - entesār - یاری دادن، کمک کردن
اَندیشه - فارسی - andiše - آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
اِنسی - عربی، فارسی - ensi - انس (انسان، عربی) + ی (پسوند نسبت فارسی)، مربوط به انس، انسانی
اِنسیه - عربی - ensiyye - مؤنث انسی، مربوط به اِنس، انسانی
اَنگیزه - فارسی - angize - آنچه یا آنکه کسی را وادار بهکار کند، محرک، سبب
اَنوشا - فارسی - anušā - شادی و خوشحالی، همچنین ماندنی و جاودانه، صورتی از نغوشا، پیرو مانی
اَنوشه - فارسی - anuše - جاودان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه
اَنیس - عربی - anis - همدم، همنشین
اَنیسا - عربی، فارسی - anisā - بانوی همدم، دختری که مونس انسان است.
اَنیسه - عربی - anise - همدم، زن انسگیرنده و همدم
اِوا - عبری - evā - زندگی، حیاتبخش
اورنینا - یونانی - urninā - رب النوع فراوانی نعمت
اولدوز - ترکی - oldoz - ستاره، اختر، کوکب، نجم
ایپک - ترکی - ipak - ابریشم نرم و لطیف
ایدا - ترکی - idā - یاری نمودن
ایران - اوستایی، پهلوی - irān - جایگاه آریاییان (قوم اری) محل مردمان شجاع و شریف، نام کشور باستانی ما
ایرانا - فارسی - irānā - ای ایران، منسوب به ایران
ایراندُخت - فارسی - irāndoxt - دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
ایرانمِهر - فارسی - irānmehr - خورشید ایران، دارای محبت نسبت به ایران
ایرانه - فارسی - irāne - منسوب به ایران، ایرانی
ایرِن - فرنگی - iren - نام ملکهی روم شرقی در سدهی هشتم، نام آخرین تراژدی اثر ولتر
ایزابِل - عبری - izābel - قول و وعدهی خداوند، طاهر، پاکیزه
ایزابِلا - عبری - izābellā - ایزابل
ایسیه - عبری - isiye - آسیه
ایلا - عبری - ilā - ایلا و ایله در قاموس کتاب مقدس به معنی درختان آمده است.
ایلانا - عبری - ilānā - دختر سرزنده، نام گونهای درخت است.
ایلناز - ترکی، فارسی - ilnāz - مایهی ناز ایل، الناز، نازنین ایل
ایما - عربی - imā - اشاره
ایمانه - عربی، فارسی - imāne - ایمان + ه (پسوند نسبت)، منسوب به ایمان
ایناس - عربی - inās - دوستی و محبت، همچنین دیدن یا شنیدن آواز
گردآوری: فرتورچین