در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از بهترین و زیباترین نامهای دخترانه با «حرف ز» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتیننویسی - معنی
زاکیه - عربی - zākiye - نیکو، پاکیزه
زاهِده - عربی - zāhede - مؤنث زاهد، زن زاهد
زاهِره - عربی - zāhere - مؤنث زاهر
زَبَرجَد - عربی - zabarjad - نام سنگی قیمتی به رنگ سبز مایل به زرد
زُحَل - فارسی - zohal - دومین سیارهی بزرگ منظومهی خورشیدی
زَراَفشان - فارسی - zarafšān - ذرات زر پاشیده شده، با ذرات طلا اندود شده، نثارکنندهی زر و سکهی طلا
زَربانو - فارسی - zarbānu - بانویی که چون زر میدرخشد، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه
زَربین - فارسی - zarbin - سرو کوهی
زَرتاب - فارسی - zartāb - درخشان و زیبا چون طلا
زَرتاج - فارسی - zartāj - زر (فارسی) + تاج (فارسی)، زرین تاج
زَردُخت - فارسی - zardoxt - زر (طلا) + دخت (دختر)، دختر طلایی
زَردیس - فارسی - zardis - به شکل زر، مانند طلا
زَرکا - گیلکی - zarkā - نام گونهای پرنده
زَرگُل - فارسی - zargol - زرین گل، گل طلایی
زَرنوش - فارسی - zarnuš - طلای جاودان، نام شهری که دارا آن را بنا کرده بود.
زَری - فارسی - zari - پارچه یا پوشاکی که در آن نخهای زرین بهکار رفته است، منسوب به زر
زَریان - کردی - zaryān - باد جنوب، باد دبور، باد سرد
زَرین - فارسی - zarrin - از جنس زر، به رنگ زر، طلایی
زَرینتاج - فارسی - zarrintāj - زرین (فارسی) + تاج (معرب)، آنکه تاجی از زر بر سر دارد.
زَریندُخت - فارسی - zarrindoxt - زرین (از جنس زر) + دخت (دختر)، دختر زرین
زَرینگیس - فارسی - zarringis - آنکه موهایی به رنگ زر دارد، نام زنی در منظومهی ویس و رامین
زَرینه - فارسی - zarrine - نام رودی که از کوههای کردستان سرچشمه میگیرد و به دریاچهی ارومیه میریزد.
زَکیه - عربی - zakiye - مؤنث زکی، پاک، پارسا، نام دیگر حضرت فاطمه
زُلال - عربی - zolāl - پاک، خالص، صاف و شفاف، آب صاف و گورا
زُلِیخا - عربی - zoleyxā - مؤنث ازلخ، جای لغزیدن (به لحاظ داشتن زیبایی زیاد) نام همسر عزیز مصر که مفتون زیبایی حضرت یوسف شد.
زَمانه - فارسی - zamāne - روزگار، چرخ، دوره، عهد
زُمُرُد - یونانی - zomorrod - نام سنگی قیمتی به رنگ سبز
زَمزَم - عربی - zamzam - آهسته آهسته، نام چشمهای در نزدیکی کعبه، نام کتابی از مصنفات زرتشت
زِمزِمه - فارسی - za(e)mza(e)me - صدای حرف زدن آهسته، صدای آواز خواندن آهسته، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده میشود، آهنگ
زَنبَق - فارسی - zanbaq - گلی درشت به رنگهای بنفش، سفید یا زرد
زوبِیده - عربی - zobeyda(e) - نام گیاهی (همیشه بهار)، نام زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین
زَهرا - عربی - zahrā - روشن، درخشان، نام دختر حضرت محمد پیامبر اسلام
زُهره - عربی - zohre - نام سیارهای در منظومهی خورشیدی که از درخشندهترین اجرام آسمانی است و نماد نوازندگی و خنیاگری است.
زیبا - فارسی - zibā - آنکه یا آنچه دیدنش چشمنواز و خوشایند است، دلنشین، مطبوع
زیباچِهر - فارسی - zibāčehr - آنکه چهرهای زیبا دارد، زیبا
زیبارُخ - فارسی - zibārox - آنکه چهرهای زیبا دارد، زیبا
زیبالنِساء - فارسی، عربی - zibonnesā - زیب (فارسی) + نسا (عربی)، بهترین زنان، زیباترین زنان، نام دختر پادشاه هند که به ادبیات فارسی و عربی علاقهی زیادی داشت و قرآن را حفظ بود.
زیبان - فارسی - zibān - زیبا، خوشایند
زیبَنده - فارسی - zibande - شایسته، سزاوار، زیبا، آراسته
زِیتون - عربی - za(e)ytun - میوهی بیضی شکل سفت و گوشتی که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر میکند، از واژههای قرآنی
زیتونخاتون - عربی، ترکی - za(e)ytunxātun - زیتون (عربی) + خاتون (ترکی، بانو)، نام همسر ارسلان شاه، پادشاه کرمان که زنی بسیار خردمند و خیر بود.
زِیلان - فارسی - ze(a)ylān - گیاهی است یک ساله و خوشبو و دارای کرکهای غدهدار و چسبناک از تیرهی اسفناج
زینا - عبری - zinā - نام دختر حضرت نوح
زِینَب - عربی - zeynab - پاکیزگی، نام درختی خوشبو و خوش منظر، نام دختر امام علی و خواهر امام حسین
زینَت - عربی - zinat - آنچه برای آرایش و زیبا کردن بهکار میرود.
زیوَر - فارسی - zivar - زینت، پیرایه
گردآوری: فرتورچین