در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از بهترین و زیباترین نامهای دخترانه با «حرف گ» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتیننویسی - معنی
گِرامیدُخت - فارسی - gerāmidoxt - دختر محترم و عزیز
گِراناز - فارسی - gerānāz - گران ناز
گِرانناز - فارسی - gerānnāz - دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان
گُردآفَرید - فارسی - gordāfarid - زادهی پهلوان، به وجود آورندهی پهلوان، دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهم
گُردآفَرین - فارسی - gordāfarin - پهلوان در خور تحسین
گُردویه - فارسی - gorduye - از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر بهرام چوبین سردار ساسانی
گُشتا - فارسی - goštā - بهشت، جنت
گَشین - فارسی - gašin - گش (خوب) + ین (پسوند نسبت)، زیبا و دوست داشتنی
گُل - اوستایی، پهلوی - gol - نام زنی در منظومهی ویس و رامین
گُلآذین - فارسی - golāzin - آرایش و چگونگی قرار گرفتن گلها بر روی ساقه، زیور و زینت گل
گُلآرا - فارسی - golārā - زینتدهندهی گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا بر برخی از نسخههای شاهنامه
گُلآسا - فارسی - golāsā - مانند گل
گُلاب - فارسی - golāb - مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست میآید.
گُلابَتون - فارسی - golābe(a)tun - رشتههای نازک طلا و نقره که همراه تارهای ابریشم در زریبافی بهکار میرود.
گِلاره - کردی - gelāre - مردمک چشم، به معنی هر دو چشم هم بهکار میرود، حبهی انگور
گُلاَفروز - فارسی - golafruz - گل + افروز (افروزنده)، به مجاز زیبا، لطیف و با طراوت
گُلاَفشون - فارسی - golafšun - افشانندهی گل یا ریزندهی گل
گُلاکو - لری - golāku - دختری که مانند گل است.
گُلال - هندی - golāl - عبیر سرخ
گُلاله - فارسی - golāle - کاکل مجعد، موی پیچیده
گُلان - فارسی - golān - منسوب به گل، گلها
گُلاَندام - فارسی - golandām - دارای پیکر ظریف و زیبا چون گل
گِلاویژ - کردی - gelāviž - ستارهی سهیل
گِلایُل - فرنگی - gelāyol - گلی زینتی و زیبا به رنگهای مختلف
گِلایول - فرنگی - gelāyol - گلایل
گُلباران - فارسی - golbārān - گلریزان، گلپاشان، برای تمجید و احترام زیاد استفاده میشود.
گُلبانو - فارسی - golbānu - بانویی زیبا چون گل
گُلبَر - فارسی - golbar - آنکه سینه و آغوشش چون گل لطیف است.
گُلبَرگ - فارسی - golbarg - هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و رخسار
گُلبُن - فارسی - golbon - بوته یا درخت گل
گُلبوته - فارسی - golbu(o)te - گل و بوته، بوتهی گل
گُلبَهار - فارسی - golbahār - گلی که در بهار شکفته میشود، شکوفهی گل
گُلبیز - فارسی - golbiz - گلافشان، گلریز، خوشبو
گُلپاره - فارسی - golpāre - قطعهی گل، تکهی گل
گُلپَر - فارسی - golpar - دانهی خوشبویی به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است.
گُلپَرَست - فارسی - golparast - دوستدار گل
گُلپَری - فارسی - golpari - زیبا چون گل و پری
گُلپَسَند - فارسی - golpasand - زیبا روی مورد پسند
گُلپَناه - فارسی - golpanāh - پناه گل، نگهدارندهی گل
گُلپونه - فارسی - golpune - گلهای کوچک خوشبو به رنگ صورتی یا بنفش، پونهی جوان و تازه
گُلپِیکَر - فارسی - golpeykar - گل اندام، آنکه پیکرش مانند گل زیبا و لطیف است.
گُلتاج - فارسی - goltāj - دارای تاجی پر از گل
گُلجَهان - فارسی - goljahān - بهترین و زیباترین گل در جهان
گُلچَمَن - فارسی - golčaman - زیبا روی و لطیف و خرم
گُلچِهر - فارسی - golčehr - گلچهره، آنکه چهرهای زیبا چون گل دارد.
گُلچِهره - فارسی - golčehre - گلچهر، آنکه چهرهای زیبا چون گل دارد.
گُلچین - فارسی - golčin - آنکه گل میچیند، گل چیننده، برگزیده
گُلخَند - فارسی - golxand - گلخند، گل شکفته
گُلخَندان - فارسی - golxandān - گلخند، گل شکفته
گُلدار - فارسی - goldār - آنکه دارای گل (صفات گل) است.
گُلدانه - فارسی - goldāne - دانهی گل، بذر گل
گُلدُخت - فارسی - goldoxt - دختر گل
گُلدیس - فارسی - goldis - زیبا مانند گل
گُلرُخ - فارسی - golrox - گلچهره، آنکه چهرهای زیبا چون گل دارد.
گُلرَنگ - فارسی - golrang - به رنگ گل
گُلرو - فارسی - golru - گلچهره، آنکه چهرهای زیبا چون گل دارد.
گُلریز - فارسی - golriz - گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، دارای نقش گل، نام یکی از گوشههای موسیقی ایرانی
گُلزاد - فارسی - golzād - زادهی گل، آنکه چون گل متولد شده، آنکه مادرزاد گل است.
گُلزار - فارسی - golzār - گلستان
گُلزَر - فارسی - golzar - گل طلا، گل طلایی رنگ
گُلزَری - فارسی - golzari - گلزر
گُلسا - فارسی - golsā - گلسان، مانند گل، چون گل
گُلسان - فارسی - golsān - گلسا، مانند گل
گُلِستان - فارسی - golestān - گلزار، گلشن، نام کتابی از سعدی
گُلِستانه - فارسی - golestāne - گلستان، منسوب به گلستان
گُلسَر - فارسی - golsar - آنکه سر و رویی چون گل دارد.
گُلسُرخ - فارسی - golsorx - هر گلی که سرخ باشد، وَرد، زیبارو
گُلسیما - فارسی، عربی - golsimā - گل (فارسی) + سیما (عربی)، آنکه چهره و سیمایی زیبا چون گل دارد.
گُلشاد - فارسی - golšād - گل خندان، آنکه با دیدن گل شاد است.
گُلشاه - فارسی - golšāh - بهترین و زیباترین گل، شاه گلها
گُلشِکَر - فارسی - golše(a)kar - لب گلگون معشوق
گُلشَن - فارسی - golšan - گلستان، گلزار
گُلشَهر - فارسی - golšahr - گل شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه تورانی
گُلشید - فارسی - golšid - گلی که چون خورشید میدرخشد.
گُلطَلا - فارسی - goltalā - گلزر
گُلعذار - فارسی، عربی - gole(o)zār - گل (فارسی) + عذار (عربی)، گلچهره
گُلفام - فارسی - golfām - به رنگ گل سرخ، گلگون
گُلفَر - فارسی - golfar - با فر و شکوه گل
گُلفِشان - فارسی - golfešān - گل افشان
گُلگون - فارسی - golgun - گلرنگ، سرخ، مانند گل
گُلگونه - فارسی - golgune - گلگون، گلرنگ
گُلگیس - فارسی - golgis - ویژگی آنکه گیسوانش چون گل خوشبو، خوش رنگ و لطیف است.
گُلمِهر - فارسی - golmehr - گل خورشید، گل آفتاب
گُلنار - فارسی - golnār - گل درخت انار که سرخ رنگ است، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
گُلناز - فارسی - golnāz - دارای ناز و عشوهای چون گل
گُلنام - فارسی - golnām - دارای نامی زیبا چون گل، دارای صورت و ظاهری چون گل
گُلنِسا - فارسی، عربی - golnesā - گل (فارسی) + نسا (عربی، زنان)، زیبا روی زنان
گُلنَواز - فارسی - golnavāz - نوازشکنندهی گل، پرورندهی گل
گُلنوش - فارسی - golnuš - گل + نوش (عسل، همیشگی)، شهد گل، گل همیشگی، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
گِلوریا - فرنگی - geloriyā - مجلل، بزرگ، سرافراز
گُلوَش - فارسی - golvaš - مانند گل
گُلی - فارسی - goli - منسوب به گل، مانند گل، به رنگ گل
گُلین - ترکی - golin - عروس
گُلین - فارسی - golin - منسوب به گل، به رنگ گل
گوزَل - ترکی - guzal - زیبا، خوشگل، قشنگ
گوهَر - فارسی - go(w)har - سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، اصل و نسب
گوهَرآرا - فارسی - go(w)harārā - زیور جواهرات
گوهَراَفروز - فارسی - go(w)harafruz - نورانی، مایهی درخشش جواهرات
گوهَربانو - فارسی - go(w)harbānu - بانوی گرامی و اصیل
گوهَرتاب - فارسی - go(w)hartāb - تابنده چون گوهر
گوهَرتاج - فارسی - go(w)hartāj - تاجی از گوهر
گوهَر شاد - فارسی - go(w)haršād - دارای سرشتی شاد و خوشحال، نام همسر شاهرخ میرزا پسر امیر تیمور پادشاه گورکانی که مسجد گوهرشاد مشهد به فرمان او ساخته شد.
گوهَرمُلک - فارسی، عربی - go(w)harmolk - گوهر (فارسی) + ملک (عربی)، گوهر کشور، نام دختر ملکشاه سلجوقی
گوهَرناز - فارسی - go(w)harnāz - گوهر (سنگ قیمتی) + ناز (زیبا)، ویژگی شخصی که در نهاد و سرشت او ناز و غمزه وجود دارد.
گوهَرین - فارسی - go(w)harin - جواهرنشان، مرصع
گویچِک - ترکی - guiček - زیبا، رعنا، خوشگل، دلپسند
گیتا - فارسی - gitā - گیتی، جهان
گیتی - فارسی - giti - جهان، عالم
گیتیاَفروز - فارسی - gitiafruz - روشنکنندهی دنیا، کنایه از آفتاب
گیسو - فارسی - gisu - موی بلند سر
گیلار - گیلکی - gilār - گونهای مرغابی با منقار کوچک که در آبهای شیرین زندگی میکند.
گیلان - فارسی - gilān - سرزمین گیلها
گیلدا - ارمنی - gildā - طلا
گیلدا - فارسی - gildā - پرورش یافتهی مردم گیل (گیلان)
گردآوری: فرتورچین