در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ش» را میخوانید.
شاخ و شانه کشیدن. (معنی: درستِ این اصطلاح «شاخ شانه کشیدن» است و کنایه از ترساندن از سوی کسی دارد که برای رسیدن به خواستهاش از هر کاری خودداری نکند. در گذشته گدایان برای بهدست آوردن پول، روشهایی را بهکار میبردند که یکی از آنها شاخ و شانه کشیدن بود. آنان شاخ نوک تیز را در دست راست و استخوان شانهی گوسفند را در دست چپ میگرفتند و بر در خانهها و جلوی دکانها میرفتند و درخواست کمک میکردند. چنانچه صاحبخانه و دکاندار از یاری رساندن دوری میکرد، گدای سمج آن شاخ را بر روی استخوان شانهی گوسفند میکشید که آوای چندشآوری از آن برمیخاست و شنونده را به ستوه آورده، وادار میکرد چیزی به گدا بدهد و او را از سر خود باز کند.)
شاگرد اتوکشم، سرد میارم حرفه، گرم میارم حرفه.
شال و کلاه کردن.
شامت را اینجا بخور و دهن گیرهات را جای دیگر. (معنی: این ضرب المثل دربارهی کسی بهکار میرود که در پذیرش دعوتی بیش از اندازه تعارف کند، ولی در عمل ملاحظه نکند. (داستان کوتاه شامت را اینجا بخور و دهن گیرهات را جای دیگر))
شانه خالی کردن.
شاه خانم میزاد، ماه خانم درد میکشه.
شاه میبخشد، شیخ علیخان نمیبخشد. (یا شاه میبخشد، وزیر نمیبخشد.) (یا شاه میبخشد، اما وزیر راضی نمیشود.) (معنی: این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که بالادست چیزی را ببخشد، ولی زیردست تنگچشمی و کنسی کرده و از بخشیدن آن خودداری کند. (یا) کسی که جایگاه بالاتری دارد، میبخشد، ولی کسی که زیردست اوست، خود را همه کاره میداند و نمیبخشد. (داستان کوتاه شاه میبخشد، شیخ علیخان نمیبخشد))
شاهنامه آخرش خوش است.
شایعه نصف دروغ است.
شب دراز است و قلندر بیدار. (معنی: زمان بسیار است، شتاب شایسته نیست. (داستان: درویش (قلندر) بینوایی که کارش کوچهگردی و بیاباننوردی بود، در ضمن سیاحت به شهر بلخ رسید. چون آنجا را شهری بزرگ و پرنعمت و خوش آبوهوا دید، رحل اقامت افکند. هنوز مدتی از توطن او نگذشته بود که زنی اختیار کرد. چون شب زفاف رسید مشغول دعا شد که او را به نعمت خانه و زن و مال رسانیده است. زن هر قدر صبر کرد، دید درویش سخت مشغول راز و نیاز به درگاه بینیاز است و به او نمیپردازد. لذا به به وی گفت: ای شوهر مهربان! دعا و نماز را از دستت نگرفتهاند و برای این کار، وقت بسیار است. امشب تو وظیفهی دیگری در پیش داری! شوهر گفت: ای زن، اینقدر بیتابی نکن، شب دراز است و قلندر بیدار!))
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت.
شب عید است و یار از من چغندر پخته میخواهد - گمانش میرسد من گنج قارون زیر سر دارم. (داستان کوتاه یار از من چغندر پخته میخواهد))
شبهای چهارشنبه هم غش میکنه.
شپش توی جیبش سه قاب بازی میکنه.
شپش توی جیبش منیژه خانومه.
شتر اگر مرده هم باشد، پوستش بار خر است.
شتر با بارش گم میشود.
شتر بزرگه، زحمتش هم بزرگه.
شتر پیر، آواز دهل بسیار شنیده.
شتر پیر شد و شاشیدن نیاموخت.
شتر خوابیدهاش هم بلندتر از خر ایستاده است.
شتر در خواب بیند پنبه دانه - گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه. (معنی: آرزوهای دور و دراز کردن. کاربرد این ضرب المثل زمانیست که بخواهیم به آدمی تنبل و تنپرور بگوییم این اندازه آرزوهای دستنیافتنی و رویاپردازیهای بزرگ نکن. زیرا تو هیچ کوششی برای بهدست آوردن آرزوهایت نمیکنی. چنین کسانی همیشه در حال رویاپردازی هستند و زمانی که به خودشان میآیند، ناگهان کاخ رویاهایشان روی سرشان خراب میشود. چرا شتر در این ضرب المثل بهکار گرفته شده است؟ شتر جانوریست که در بیابان زندگی میکند و پنبهدانه را بسیار دوست دارد، ولی چون در جهان راستین خوردن آن برایش فراهم نیست، با دلبستگی فراوان آن را در خواب میخورد.)
شتر دیدی ندیدی. (معنی: آنچه را که دیدی یا شنیدی بازگو نکن. این ضرب المثل دربارهی کسانی گفته میشود که از رازی آگاه هستند، ولی باید وانمود کنند که چیزی ندیدهاند؛ زیرا آشکار کردن و لو دادن راز، زمینهساز آسیب و گزند به آنان میشود. (داستان کوتاه شتر دیدی ندیدی))
شتر را به نمد داغ میکنند. (معنی: این ضرب المثل بازگو کنندهی سرانجام آدم نیرنگباز و فریبکار است. (داستان کوتاه شتر را به نمد داغ میکنند))
شتر را چه به علاقهبندی؟
شتر را گفتند: چرا شاشت از پسه؟ گفت: چه چیزم مثل همه کسه.
شتر را گفتند: چرا گردنت کجه؟ گفت: کجام راسته.
شتر را گفتند: چکارهای؟ گفت: علاقهبندم. گفتند: از دست و پنجهی نرم و نازکت پیداست.
شتر را گفتند: غمزه کن، زد پالیز را ویران کرد.
شتر را گم کرده، پی افسارش میگردد.
شتر سواری دولا دولا نمیشود. (معنی: کوشش بیهوده برای پنهانکاری. اگر کسی سوار بر شتر شود، چون از زمین جدا شده و در بلندی جای گرفته، همه او را میبینند. اگر خم (دولا) هم شود، باز هم دیده میشود و این خم شدن کمکی به پنهان شدن او نمیکند. زمانی که کسی کاری میکند و کوشش میکند آن را پنهان کند، اما پیروز نمیشود، این ضرب المثل بهکار گرفته میشود.)
شتر کجاش خوبه که لبش بده؟
شتر که نواله بخواهد، گردن را دراز می کنه.
شتر گاو پلنگ.
شتر مرد و حاجی خلاص. (معنی: رها شدن از یک کار سخت. رخدادهای آشفته، سامان گرفت و آرام شد. همهی نگرانیها از میان رفت.)
شترها را نعل میکردند، کک هم پایش را بلند کرد.
شترمرغ را گفتند: بار بردار. گفت: من مرغم. گفتند: پرواز کن. گفت: من شترم.
شتری است که در خانهی همه میخوابد.
شده حکایت روباه و مرغهای قاضی. (معنی: این ضرب المثل برای پرهیز کردن آدمهای ساده از درافتادن با ثروتمندان و آدمهای بانفوذ حکومت بهکار میرود. (داستان کوتاه شده حکایت روباه و مرغهای قاضی))
شده ملانصرالدین، الاغی را که سوار شده، حساب نمیکند. (معنی: این ضرب المثل دربارهی آدمهای بیسواد و نادان بهکار برده میشود. (داستان کوتاه شده ملانصرالدین، الاغی را که سوار شده، حساب نمیکند))
شراب مفت را قاضی هم میخوره.
شرط عاشقی نیست، با یک دل دو دلبر داشتن.
شریک اگر خوب بود، خدا هم شریک میگرفت.
شریک دزد و رفیق قافله. (معنی: دو رو و دو رنگ است. این ضرب المثل دربارهی آدمهای دورویی بهکار میرود که در ظاهر دوست هستند، ولی در پشت سر دشمنی کرده و یا همراه دشمن هستند. همچنین زمانی که کسی در ناسازگاری میان دو تن خود را خوب و همراه نشان دهد، ولی با هر دو سو زدوبند داشته باشد، تا از هر دو سود ببرد، این ضرب المثل بهکار برده میشود. (داستان کوتاه شریک دزد و رفیق قافله))
شست پات توی چشمت نره.
شستم خبردار شد.
شش ماهه به دنیا آمده.
شعر چرا میگویی، که توی قافیهاش وا بمانی.
شغال بیشه مازندران را - نگیرد جز سگ مازندرانی.
شغال پوزهاش به انگور نمیرسید، گفت ترشه.
شغال ترسو انگور خوب نمیخورد.
شغال که از باغ قهر کند به منفعت باغبان است.
شغالی که مرغ میگیره، بیخ گوشش زرد است.
شق القمر کرده. (معنی: یکی از معجزههای پیامبر اسلام شق القمر است. هرگاه از کسی کاری خیره کننده و شگفتآور سر بزند، میگویند «شق القمر» کرده است.)
شکر نعمت نعمتت افزون کند - کفر نعمت از کفت بیرون کند.
شکرآب شدن.
شکست، اساس کامیابی و وسیلهای است برای نیل کامیابی.
شکم را پهنش کنی دشت است. (یا شکم رو پهنش کنی دشته، جمعش کنی مُشته.) (معنی: هرگاه بخواهند بگویند برای یک لقمه غذا نباید به در و دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد، این مثل را به زبان میآورند. (داستان کوتاه شکم را پهنش کنی دشت است))
شکم گرسنه دین و ایمان ندارد. (معنی: آدم گرسنه همهی زمانش را بهدنبال خوراکی برای سیر کردن خود و خانوادهاش است و دیگر زمانی برای نیایش ندارد. همچنین آدم تهیدست و گرسنه در اندیشهی دین و آخرت نیست و برای از میان برداشتن گرفتاری خود شاید دست به هر کاری بزند.)
شکم گشنه، گوز فندقی.
شکمت گوشت نو بالا آورده.
شُل بدی سفت میخوری.
شل کن سفت کن در آوردن.
شلم شوربا.
شلوار نداره، بند شلوارش را میبنده.
شمر جلودارش نیست.
شمشیر از رو بستن. (معنی: زمانی که میگویند کسی شمشیر را از رو بسته است، یعنی آدم فریبکاری نیست که شمشیر را پنهان کند و از پشت خنجر بزند، پس آشکارا میجنگد. در گذشته که عیاران و جوانمردان سازوبرگی پنهانی داشتند و کسی آنان را نمیشناخت، در زمان انجام ماموریت شمشیر را از رو نمیبستند. آنان کمربندی چرمی را در زیر جامه به کمرشان میبستند و شمشیر را به حلقهی کمربند آویزان میکردند. بهگونهای که شمشیر آنان نمایان نشود و شناخته نشوند. ولی در آینده که سازوبرگ عیاری پیشرفت کرد، هرگاه که پی میبردند دشمن کمتوان و کمزور است و درگیری پنهانی نیاز نیست، بدون هیچ ترسی شمشیر را از رو میبستند و دشمن را از پای درمیآوردند. این اصطلاح با گذشت زمان، بهگونهی ضرب المثل درآمد و در زمان نبردها و درگیریهای آشکار و با انگیزهی خوار شمردن سوی دیگر نبرد بهکار گرفته میشد. امروزه نیز هر کسی که خود را برای زدوخورد یا انتقام گرفتن آماده میکند، دیگران میگویند: خدا رحم کند! فلانی شمشیر از رو بسته است.)
شمشیر را غلاف کردن.
شمشیر همان شمشیره، بازو همان بازو نیست.
شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند.
شنا بلد نیست زیرآبی هم میره.
شنا بلد نیست شیرجه هم میزنه.
شناختن هندوانه مشکل است.
شنونده باید بیش از گوینده عاقل و زیرک باشد.
شنونده باید عاقل باشد.
شنیدن کی بود مانند دیدن.
شنیدی که زن آبستن گل میخوره، اما نمیدونی چه گلی.
شورش را در آوردن.
شوهر برود کاروانسرا، نونش بیاد حرمسرا.
شوهر کردم وسمه کنم، نه که بشینم وصله کنم.
شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد.
شهر فرنگه، از همه رنگه.
شیر بیدم و سر و اشکم کی دید - اینچنین شیری خدا خود نافرید. (مولوی)
شیرم را حرامت میکنم.
شیری یا روباه؟
شیرین بیا، شیرین برو.
شیطان با مخلصان برنمیآید و سلطان با مفلسان. (معنی: همانگونه که شیطان با بندگان بیریا و مخلص کاری ندارد و به آنان نزدیک نمیشود، پادشاهان نیز با تهیدستان کاری ندارند و به آنان توجهی نمیکنند.)
شیله پیله نداشتن.
گردآوری: فرتورچین