داستان کوتاه تضمین موفقیت

داستان کوتاه تضمین موفقیت

مردی دو پسر داشت. یکی درس‌خوان اما تنبل و تن‌پرور و دیگری اهل فن و مهارت که همه‌ی کارهای شخصی خودش و تعمیرات منزل را خودش انجام می‌داد و دائم به شکلی خودش را سرگرم می‌کرد. روزی آن مرد شیوانا را دید و راجع به پسرانش سر صحبت را باز کرد و گفت: «من به آینده‌ی پسر اولم که درس می‌خواند و یک لحظه از مطالعه دست برنمی‌دارد بسیار امیدوارم. هرچند او به بهانه‌ی درس خواندن و وقت کم داشتن تنبل است و بیشتر کارهایش را من و مادر و خواهرانش انجام می‌دهیم. اما چون می‌دانم که این زحمت‌ها بالاخره روزی جواب می‌دهد لذا به دیده‌ی منت همه‌ی تنبلی‌هایش را قبول می‌کنیم.
اما از آینده‌ی پسر کوچکم خیلی می‌ترسم. او در درس‌هایش فردی است معمولی و بیشتر در پی کسب مهارت و کارهای عملی است و عاشق تعمیر وسایل منزل و رفع خرابی‌هایی است که در اطراف خود می‌بیند. البته ناگفته نماند که او اصلا اجازه نمی‌دهد کسی کارهای شخصی‌اش را انجام دهد و تمام کارهایش را از شستن لباس گرفته تا تمیز کردن اتاق و موارد دیگر را خودش با حوصله و ظرافت انجام می‌دهد. اما همان‌طوری که گفتم او در درس یک فرد خیلی معمولی است و گمان نکنم در دستگاه امپراتور به‌عنوان یک فرد تحصیل کرده بتواند برای خودش شغلی دست و پا کند!»
شیوانا لبخندی زد و گفت: «برعکس تو به نظر من پسر دومت موفق‌تر است! البته شاید درس خواندن باعث شود پسر اول تو شغلی آبرومند برای خود در دستگاه امپراتور پیدا کند، اما در نهایت همه‌ی آینده‌ی او همین شغل است که اگر روزی به دلیلی از او گرفته شود به روز سیاه می‌نشیند. اما پسر دوم تو خودش تضمین موفقیت خودش است و به هنگام سختی می‌تواند راهی برای ترمیم اوضاع خودش و رفع مشکلش پیدا کند. من جای تو بودم بیشتر نگران اولی بودم!»

 

نگاره: Pngtree.com
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده