داستان کوتاه در جستجوی آرامش درون

داستان کوتاه در جستجوی آرامش درون

چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند: «استاد شما همیشه یک لبخند روی لب‌تان است و به‌نظر ما خیلی آرام و خشنود به‌نظر می‌رسید. لطفا به ما بگویید که راز خشنودی شما چیست؟»
استاد گفت: «بسیار ساده! من زمانی که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم.»
این چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آن‌ها را جدی نگرفته است. به او گفتند: «تمام این کارها را ما هم انجام می‌دهیم، پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟»
استاد به آن‌ها گفت: «زیرا زمانی که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید، زمانی که بلند شدید به این فکر می‌کنید که باید کجا بروید، زمانی که دارید می‌روید به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید. فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آن‌جایی که شما هستید! زمان حال، تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید، بلکه در گذشته و یا آینده هستید. به این علت است که از لحظه‌های‌تان، لذت واقعی نمی‌برید، زیرا همیشه در جای دیگر سیر می‌کنید و حس می‌کنید زندگی نکرده‌اید و یا نمی‌کنید.»

 

نگاره: Joshua Earle (unsplash.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده