آقای اسمیت بهتازگی مدیرعامل یک شرکت بزرگ شده بود. مدیرعامل قبلی یک جلسهی خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شمارههای ۱ و ۲ و ۳ روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمیتوانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکتها را به ترتیب شماره باز کن.
چند ماه اول همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای اسمیت بدجوری به دردسر افتاد. در ناامیدی کامل، آقای اسمیت به یاد پاکت نامهها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامهی شماره ۱ را باز کرد. کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود: همهی تقصیرها را به گردن مدیرعامل قبلی بیانداز.
آقای اسمیت یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همهی مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانهها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.
یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توام با کاهش فروش مواجه شد. آقای اسمیت، با تجربهی خوشایندی که از پاکت اول داشت، بیدرنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود: تغییر ساختار بده. اسمیت بهسرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند.
بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد. آقای اسمیت به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود: سه پاکت نامه آماده کن!
نگاره: Muhammad Hamza Tahir (vecteezy.com)
گردآوری: فرتورچین