روزی مرحوم آخوند کاشی در مدرسهی صدر اصفهان مشغول وضو گرفتن بودند، شخصی با عجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجه به اینکه مرحوم کاشی خیلی با دقت وضو میگرفت و همهی آداب و ادعیهی وضو را بهجا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود!
به هنگام خروج با مرحوم کاشی روبهرو شد. ایشان پرسیدند: چه کار میکردی؟
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمیکردی؟
گفت: نه! میدانست که اگر بگوید نماز میخواندم، کار بیخ پیدا میکند.
آقا فرمود: مگر تو نماز نمیخواندی؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز میخواندی.
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سوال کردند: پس چه کار میکردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین.
این جمله در مرحوم آخوند خیلی تاثیر گذاشت که تا مدتها هر وقت از احوال وی میپرسیدند، ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم.
نگاره: Wikishia.net
گردآوری: فرتورچین