عبارت سر و گوش آب دادن اصطلاحی است که در میان طبقات از وضیع و شریف رایج و معمول است و هرگاه که پای تجسس و تحصیل اطلاع از امری پیش آید آن را بهکار میبرند. فیالمثل گفته میشود: «دیروز به منزل فلانی رفتم و سر و گوش آب دادم تا ببینم عقیدهی او نسبت به فلان موضوع چیست.» یا اینکه گفته میشود: «فلان دولت جاسوس فرستاد تا سر و گوش آب دهد و به میزان قدرت نظامی و اقتصادی کشور ما دست یابد و...».
قابل توجه این است که باید دید واژههای سر و گوش و آب در بیان تجسس و تحصیلِ اطلاع و آگاهی از مکنونات خاطر دیگران چه نقشی دارد و ریشهی تاریخی آن چیست. در مورد ریشهی تاریخی این مثل سائر دو روایت از عقلای قوم و ارباب اطلاع شنیده شده است که برای قضاوت و داوری محققان و پژوهشگران هر دو روایت نقل میشود:
روایت نخست:
در قرون و اعصار قدیمه که سلاح گرم هنوز به میدان نیامده، با سلاحهای سرد از قبیل شمشیر و کمان و گرز و نیزه و جز اینها مبارزه میکردند و مدافعان اگر خود را ضعیفتر از مهاجمان میدیدند در دژها و قلاع مستحکم جای میگرفتند و در مقابل دشمن مهاجم پایداری میکردند. دژ یا قلعه محل و مکانی بود که غالبا بر بلندی قرار داشت و اطراف آن را دیوار محکم و بلندی از سنگ و ساروج به ارتفاع ده الی بیست متر میساختند که دشمن نتواند از آن دیوار بالا برود. این دیوار قطور سر به فلک کشیده در درون قلعه برجها و باروها و کنگرهها و پلهها و راهروهای باریک و پرپیچ و خمی داشت که مدافعان از آن پلهها بالا میرفتند و در درون برجها و باروها و از داخل سوراخها و منافذی که داشت بهسوی مهاجمان که قلعه را چون نگین انگشتر در میان گرفته بودند تیراندازی کرده، از نفوذ و پیشروی آنها جلوگیری میکردند. این قلعهها درهای بزرگ و سنگینی از جنس سنگ یا آهن داشت که جز با وسایل قلعهکوب و تیرهای آهنین که چند نفر از سربازان مهاجم آن را بر دوش گرفته بر این درها میکوبیدند، آن هم به سختی و دشواری قابل گشایش و تسخیر نبود.
در درون قلعه اطاقهای متعدد برای سکونت و استراحت مدافعان و همچنین انبارهای زیادی برای ذخیره و نگاهداری خواربار تعبیه شده بود که بر حسب گنجایش قلعه و تعداد جمعیت تا چند سال میتوانست آذوقهی مدافعان را تامین کند. ضمنا برای تأمین آب مشروب قلعه غالبا از قنات استفاده میکردهاند که مظهر قنات در درون قلعه به اصطلاح آفتابی میشد. با این توصیف اجمالی که از کیفیت و چگونگی ساختمان قلعه به عمل آمد، ساکنان و مدافعانش سربازان مهاجم را کاملا میدیدند و از کم و کیف اعمال آنها آگاه بودند؛ زیرا در بلندی و مشرف بر مهاجمان قرار داشتهاند، در حالی که سربازان مهاجم جز دیوارهای بلند چیزی نمیدیدند و از حرکات و سکنات محصورین بهکلی بیخبر بودهاند.
گاهی که کار بر مهاجمان سخت دشوار میشد و هیچگونه راه علاجی برای تسخیر قلعه متصور نبود، فرمانده قوای مهاجم یک یا چند نفر از افراد چابک و تیزهوش را از درون چاه تاریک قنات به داخل قلعه میفرستاد و به آنان دستورات کافی میداد که در مظهر قنات در درون قلعه «سر و گوش آب بدهند» یعنی سر و گوششان را هر چند دقیقه در درون آب قنات فرو برند و بدین وسیله خود را از معرض دید محصورین محفوظ دارند تا هوا کاملا تاریک شود و آنگاه داخل قلعه شده به جاسوسی و تجسس در اوضاع و احوال قلعه راجع به تعداد مدافعان و میزان اسلحه و نقاط ضعف و نفوذ آن بپردازند.
محل تأمین خواربار قلعه را نیز شناسایی کنند و از همان راهی که داخل قلعه شدهاند مراجعت کرده، مراتب را به اطلاع فرمانده متبوعهی خود برسانند. وظیفهی این افراد چابک و زیرک تنها شناسایی قلعه نبود، بلکه گاهی به آنها ماموریت داده میشد که انبار خواربار و اسلحهخانه را در قلعه با وسایل آتشزا که در اختیار داشتند به آتش بزنند. یا اینکه دست و دهان یکی از افسران یا سربازان مدافع را ببندند و از همان راه قنات به خارج از قلعه انتقال دهند تا ضمن بازجویی از آن افسر یا سرباز مدافع به کم و کیف قلعه و راه نفوذ و تسخیر آن پی ببرند و قلعه را فتح کنند.
غرض از تمهید مقدمهی بالا این بود که ریشهی تاریخی ضربالمثل سر و گوش آب دادن دانسته شود که جاسوسان از این رهگذر چگونه به اسرار قلاع جنگی پی میبردند و راه نفوذ و تسخیر قلاع را هموار میکردند و رفته رفته عبارت سر و گوش آب دادن در مورد جاسوسی و تجسس اوضاع و احوال دیگران بهصورت ضربالمثل درآمده است.
روایت دوم:
روایت دوم که از بعضی معمران شنیده و استنباط شد این است که در ازمنه و ادوار گذشته که حمام خزینهدار معمول بود، خانمهای خانهدار که معمولا روزهای جمعه به حمام میرفتهاند، ناگزیر بودند مدت چند ساعت در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و اطفالشان بپردازند. گاهی هم دست و پا و موی سرشان را حنا میبستند، که در آن صورت مدت اقامت در حمام تا هنگام ظهر به طول میانجامید.
در زمانهای قدیم که حجاب معمول بود و بانوان خانهدار از لحاظ معاشرت و محاورت در خارج از محیط خانه محدودیتهایی داشتهاند، بهترین فرصت و موقعیت برای آنها حمام روز جمعه بود که عقده و سفرهی دل را بگشایند و وقایع و جریانات هفتهای را که گذشت از خوب و بد، زشت و زیبا و غم و شادی برای یکدیگر آن هم با صدای بلند بیان کنند. اگر صحن یک حمام قدیم را مجسم کنیم که در آن چندین نفر زن و دختر، دوتا دوتا، چهار تا چهار تا، دور هم حلقه زده مشغول گفتگو هستند؛ آنگاه معلوم میشود که اصطلاح حمام زنانه در مورد گفتگوهای گوشخراش و پر سروصدای دسته جمعی که نه متکلم معلوم است نه مخاطب، چرا به صورت ضربالمثل درآمده است.
جان کلام اینجاست که گاهی اتفاق میافتاد بانوی خانهداری با بانوی دیگر فیالمثل خواهر شوهر یا زن همسایه که مدتها با یکدیگر قهر بوده، اختلاف داشتهاند، هر دو نفر در آن حمام حضور داشتهاند و هر کدام از این فرصت میخواست استفاده کند و بداند که دیگری پشت سر او در حمام چه میگوید و چگونه سعایت میکند. بدیهی است در صحن حمام که همهمه و غوغای عجیبی از سروصدا و بگومگو برپا بود، امکان نداشت که هیچکدام از سعایت و بدگویی طرف مقابل نسبت به خود آگاه شود. بهعلاوه احتیاط میکردند که در صحن حمام حرفی در این زمینه بزنند، نکند کسی از طرف مقابل بهگوش نشسته باشد تا حرفهایشان را استراق سمع کند و بشنود و به طرف مقابل بگوید.
پس هر کدام منتظر فرصت مینشست و موقعی که یکی از آن دو نفر داخل خزینه میرفت، دیگری یکی از آشنایانش را به بهانهی شستشو به داخل خزینه میفرستاد تا سر و گوش آب بدهد، یعنی تظاهر به شستشو بکند و در ضمن گفتگوی طرف مقابل با مخاطبش را استراق سمع کرده به اطلاع و آگاهی او برساند. سر و گوش آب دادن در اینجا هم که نوعی جاسوسی بهشمار میآمد و بهمنظور تجسس در اوضاع و احوال و اطلاع و آگاهی از منویات و مکنونات خاطر دشمن بهکار میرفت، رفتهرفته بهصورت ضربالمثل درآمده است.
ناگفته نماند که سر و گوش آب دادن در حمامهای قدیم تنها اختصاص به زنان و بانوان نداشت بلکه مردان هم بهمنظور تحصیل اطلاع و آگاهی از گفتار و نیات مخالفان گهگاه از این رویه استفاده کرده، افرادی را که سوءظن نکنند به خزینه حمام میفرستاند تا سر و گوش آب دهند و استراق سمع کنند.
در هر صورت بهطوری که ملاحضه میشود هر دو روایت را که از معمران و اهل اطلاع شنیده در این مقاله نقل کرده است، ولی به عقیدهی نگارنده روایت اول صحیح است و روایت دوم ضعیف بهنظر میرسد و محقق و معلوم نیست.
نگاره: Dorling Kindersley (gettyimages.com)
گردآوری: فرتورچین