روزی یک دزد میخواست که به خانهی یک فرد ثروتمند دستبرد بزند و تمام اموال او را بدزدد. او در فکرش نقشهها میکشید و حیلهها بهکار میبرد و با نیرنگها و حقهها میخواست تا به مراد دل خویش برسد. این دزد تنها و بیکس بود و از ذوق و شوق عملی که میخواست انجام دهد، در پوست خود نمیگنجید، زیرا فکر میکرد که به همین زودیها به اموال شخص ثروتمند دست مییابد و بدون دردسر و دغدغهی خاطر، میتواند بقیهی عمر خویش را با آن ثروت به راحتی بگذراند.
همانگونه که گفته شد، این دزد تنها بود و کسی را نداشت تا راز دلش را با او در میان بگذارد و همدمی نداشت که هر چه در قلبش میگذرد، به او بگوید. پس وقتی اوضاع را اینطور دید، بهفکر این افتاد که برای گفتن رازش به یک کس دیگر، دنبال او بگردد که ناگهان ساسی را روی پیراهنش دید. پس پیش خود گفت: خوب است تا رازم را به این ساس بگویم. زیرا که او نه زبانی برای گفتن راز من دارد و نه میخواهد که بگوید. چون او از خون من تغذیه میکند و من این ساس را با خون خود میپرورم. پس راز خود را با ساس در میان گذاشت و به او هر چه را که میخواست انجام دهد را گفت و همان شب قصد خانهی آن مرد ثروتمند را کرد.
آن مرد برای دزدی، شبانگاه بهطرف خانهی مرد ثروتمند بهراه افتاد و بعد از مدتی به آنجا رسید و طبق نقشههایی که کشیده بود در ساعت مقرر از دیوار خانهاش، بالا رفته و بهطرف اتاق خواب او رفت. در اتاق خواب هیچ مستخدمی نبود و مرد ثروتمند، تنها در اتاق خوابیده بود. پس دزد آهسته آهسته خودش را به زیر تخت رساند و همانجا ماند تا از آنجا مراقب باشد و از خواب سنگین مرد ثروتمند نیز مطمئن شود. اما همین که به زیر تخت رفت، ساس از داخل پیراهن دزد بیرون آمد و وارد پیراهن مرد ثروتمند شد و شروع به آزار و اذیت او کرد تا او را از خواب بیدار کرد.
مرد ثروتمند بلند شد و چراغ را روشن کرد و بهدنبال آن چیزی که سبب آزارش شده بود میگشت. که ناگهان متوجه شد ساسی از پیراهنش بیرون آمد و به زیر تخت رفت. چون به دنبال ساس به زیر تخت نگاه کرد. مردی را زیر تخت دید و فهمید که دزد است. پس با کمک مستخدمان خود او را گرفتند و بستند و به دادگاه بردند و او را به زندان انداختند. این ماجرا سبب شد تا هیچکس دیگر راز دلش را با کس دیگری در میان نگذارد و سرّ خود را در دل خود نگهدارد.
برگرفته از کتاب مرزباننامه، نوشتهی مرزبان باوندی.
برگرفته از کتاب ۶۲ داستان، به کوشش مهرداد آهو.
نگاره: Refluo (istockphoto.com)
گردآوری: فرتورچین