
روزی یک شکارچی از جنگل رد میشد که شیر درنده ایرا دید که برای شغالی خط و نشان میکشد. شغال به لانهاش رفت ولی شیر همچنان به نعرههایش ادامه داد و شغال را به مبارزه دعوت کرد. شکارچی مشغول تماشای آنان بود که کلاغی از او پرسید چه چیز باعث تعجب تو شده است؟
شکارچی گفت: به خط و نشانهای شیر فکر میکنم، شغال هم بیتوجه به لانهاش رفته بیرون نمیآید!
کلاغ گفت: شکارچی نادان آنها تو را سرگرم کردهاند تا روباه بتواند غذای تو را بخورد! مرد دید روباه غذایش را خورده!
از کلاغ پرسید روباه غذایم را خورد، اما چه چیزی نصیب شیر و شغال میشود؟
کلاغ چنین توضیح داد: روباه گرسنه و ضعیف بود توان حمله نداشت، غذایت را خورد و قوت گرفت، شیرهم بدنش خسته و کوفته بود خودش را گرم کرد تا برای حمله آماده باشد و شغال هم خسته بود، رفت خانه تا نیرویی تازه کند تا وقتی نزدیکتر رفتی هر سه به تو حمله کنند و تو را بخورند!
شکارچی پرسید: از اطلاعاتی که به من دادی چه چیزی عاید تو میشود؟
کلاغ گفت: آنها کیسهی زر تو را به من وعده داده بودند تا تو را سرگرم کنم.
نکته: ممکن است افرادی با رفتار نمایشی شما را سرگرم خود سازند تا در زمان مناسب ضربهای به شما وارد کنند! پس بهتر است با هوشیاری در مقابل رفتارهای نمایشی بعضی از آنها فریب نخوریم.
نگاره: Martin Malchev (alamy.com)
گردآوری: فرتورچین





