داستان کوتاه رضاشاه و راهزنان

داستان کوتاه رضاشاه و راهزنان
روزی رضاشاه باخبر شد که در مسیر یکی از شهرهای جنوب شب‌ها راهزنان سر راه مسافرین در بیرون شهر را گرفته و داروندار و پول آن‌ها را به یغما می‌برند. رضاشاه دستور می‌دهد...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه محتسب در بازار است

داستان کوتاه محتسب در بازار است
روزی هارون الرشید، بهلول را خواست و او را به‌سمت نماینده‌ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی می‌کند و یا کاسبی در امر...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دست‌نوشته‌ی یک جراح چشم‌پزشک

داستان کوتاه دست‌نوشته‌ی یک جراح چشم‌پزشک
از خوزستان آمده بود، سلام كرد و پشت اسلیت نشست. جواب سلامش را گفتم و به معاینه مشغول شدم. دید چشم چپش در حد درک نور، كاتاراكتی بسیار پیشرفته...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه قایق نجات

داستان کوتاه قایق نجات
معلم برای شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل می‌کرد. کشتی در دریا واژگون شد و فقط و فقط یک زوج از مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به نزدیک قایق نجات برسانند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه چه کسی چتر نجات شما را می‌بندد؟

داستان کوتاه چه کسی چتر نجات شما را می‌بندد؟
چارلز پلوم، یکی از خلبانان نیروی دریایی بود. پس از هفتاد و پنج ماموریت جنگی، هواپیمای او مورد اصابت یک موشک زمین به هوا قرار گرفت. پلوم بیرون پرید و به اسارت دشمن درآمد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شیوانا، هیزم‌شکن و زبان تبر

داستان کوتاه شیوانا، هیزم‌شکن و زبان تبر
هیزم‌شکن تنومند، اما بدخلقی در نزدیکی دهکده‌ی شیوانا زندگی می‌کرد. هیزم‌شکن بسیار قوی بود و می‌توانست در کمتر از یک هفته یکصد تنه‌ی تراشیده‌ی درخت قطور را تهیه و تحویل دهد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زنجیره‌ی محبت

داستان کوتاه زنجیره‌ی محبت
در سفر اخیرم به ایران، برای پیگیری گواهینامه‌ام رفته بودم پلیس +۱۰. پرونده‌ام یک تمبر ۱۰۰۰ تومانی کم داشت تا کامل شود. اما کارت بانکی‌ام مبلغ ۱۰۰۰ تومان را نمی‌کشید و امکان پرداخت نقدی هم وجود نداشت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه آمیتاب باچان و همسفر میلیاردرش

داستان کوتاه آمیتاب باچان و همسفر میلیاردرش
آمیتاب باچان (بازیگر هندی بالیوود) می‌گوید: در اوج حرفه‌ام یک‌بار با طیاره سفر می‌کردم. مسافر پهلویم آقای سالخورده‌ای بود که دریشی ساده پوشیده بود. به‌نظر می‌رسید از طبقه‌ی متوسط و تحصیل‌کرده است.
دنباله‌ی نوشته