روزی رضاشاه باخبر شد که در مسیر یکی از شهرهای جنوب شبها راهزنان سر راه مسافرین در بیرون شهر را گرفته و داروندار و پول آنها را به یغما میبرند. رضاشاه دستور میدهد...
روزی هارون الرشید، بهلول را خواست و او را بهسمت نمایندهی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر...
دکتر مرتضی شیخ، پزشک انساندوستی است که در دوران کودکی من در مشهد مشغول طبابت بود و کسی از اهالی مشهد نیست که نامی از او یا خاطرهای از او نداشته باشد یا نشنیده باشد.
معلم برای شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل میکرد. کشتی در دریا واژگون شد و فقط و فقط یک زوج از مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به نزدیک قایق نجات برسانند.
چارلز پلوم، یکی از خلبانان نیروی دریایی بود. پس از هفتاد و پنج ماموریت جنگی، هواپیمای او مورد اصابت یک موشک زمین به هوا قرار گرفت. پلوم بیرون پرید و به اسارت دشمن درآمد.
هیزمشکن تنومند، اما بدخلقی در نزدیکی دهکدهی شیوانا زندگی میکرد. هیزمشکن بسیار قوی بود و میتوانست در کمتر از یک هفته یکصد تنهی تراشیدهی درخت قطور را تهیه و تحویل دهد.
در سفر اخیرم به ایران، برای پیگیری گواهینامهام رفته بودم پلیس +۱۰. پروندهام یک تمبر ۱۰۰۰ تومانی کم داشت تا کامل شود. اما کارت بانکیام مبلغ ۱۰۰۰ تومان را نمیکشید و امکان پرداخت نقدی هم وجود نداشت.
آمیتاب باچان (بازیگر هندی بالیوود) میگوید: در اوج حرفهام یکبار با طیاره سفر میکردم. مسافر پهلویم آقای سالخوردهای بود که دریشی ساده پوشیده بود. بهنظر میرسید از طبقهی متوسط و تحصیلکرده است.