پادشاهی فیلهای زیادی داشت. اما یکی از آنها بسیار قدرتمند، ماهر و در مهارتهای جنگی بهترین بود. او همیشه موفق و پیروز از میدانهای نبرد باز میگشت و بدین ترتیب محبوبترین فیل پادشاه شده بود. سرانجام فیلم پیر شد و پادشاه دیگر او را به میدان نبرد نمیفرستاد، اما همچنان عضوی از تیم شاه بود، زیرا پادشاه به آن حیوان حس بسیار خوبی داشت و از دیدنش انرژی زیادی میگرفت.
یک روز وقتی فیل برای نوشیدن آب به برکه رفته بود، ناگهان پایش در گلولای گیر میکند و علیرغم تلاش و تقلای زیاد نمیتواند خودش را نجات دهد و در معرض غرق شدن قرار میگیرد. مردمی که در آن اطراف مشغول کار کردن بودند، متوجه صدای ضجهی فیلم میشوند و ماجرا را به پادشاه اطلاع میدهند. پادشاه و درباریان فورا خودشان را به آنجا میرسانند. اما راهی برای نجات حیوان وجود نداشت زیرا فیل حیوان کوچکی نبوده و درآوردن او از مرداب و برکه مسئلهی سادهای نبود.
ناگهان فکری به ذهن مشاور قدیمی و کارکشتهی پادشاه میرسد. او پیشنهاد میدهد که طبلهای جنگ را کنار برکه به صدا در بیاورند! بنابراین فیل پیر به محض شنیدن صدای طبل، تمام قوای خود را جمع میکند و با نیرویی عجیب و خارقالعاده خود را به آرامی از مرداب بیرون میکشد. و به این ترتیب فیل نجات مییابد.
نکته: فیل فاقد توانایی فیزیکی نبود، بلکه برای جنبش و حرکت به هدف و انگیزه نیاز داشت. انسان نیز برای حفظ شور و شوق زندگی، به امید و ساختار فکری هدفمندی نیاز دارد و نباید اجازه دهد که ناامیدی بر او چیره شود.
نگاره: Gregory Proch (lagaceta.com.ar)
گردآوری: فرتورچین