
دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای «کی» پرسید: اگر کوسهماهیها آدم بودند با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای «کی» گفت: البته. اگر کوسهماهیها آدم بودند، توی دریا برای ماهیهای کوچولو جعبههای محکمی میساختند. همه جور خوراکی توی آنها میگذاشتند. مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد.
هوای بهداشت ماهیهای کوچولو را هم داشتند. مثلا وقتی یک ماهی کوچولو بالهاش را زخمی میکرد، بهاش میرسیدند تا زود و بیهنگام نمیرد. برای آنکه هیچ وقت دلِ ماهی کوچولو نگیرد، گاهگاه مهمانیهای بزرگِ آبی برپا میکردند، چون که گوشت ماهیِ شاد از ماهی پَکَر لذیذتر است.
در آن جعبههای بزرگ برای ماهیها مدرسه هم میساختند. در آن مدرسهها بهماهی کوچولوها یاد میدادند که چه جوری بهطرف دهنِ کوسهماهی شنا کنند. ماهی کوچولوها میبایست جغرافیا هم یاد بگیرند تا بتوانند کوسهماهیهایی را که این وَر و آن وَر لَم دادهاند پیدا کنند.
گیرم اگر کوسهماهیها آدم بودند درس اصلی ماهیهای کوچولو «اخلاق» بود: بهآنها میقبولاندند که زیباترین و باشکوهترین کارها برای یک ماهی کوچولو این است که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسهماهی کند. به ماهی کوچولوها یاد میدادند که چه طور به کوسهماهیها معتقد باشند و از آن مهمتر، چه جوری خود را برای یک آیندهی زیبا مهیا کنند: آیندهای که فقط از راه «اطاعت» بهدست میآید.
ماهی کوچولوها میبایست از همهی اندیشههای مادی و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند، و اگر یکیشان دچار چنین گرایشهایی بشود، دیگران وظیفهیشان حکم میکند که کوسهها را خبر کنند.
اگر کوسهماهیها آدم بودند در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت: از دندان کوسهماهیها تصاویر زیبای رنگارنگی میکشیدند. دهان و گلوی کوسهها را بهشکل زمین بازی و تماشاخانه در میآوردند. ته دریا نمایشنامههایی روی صحنه میآوردند که در آنها، ماهی کوچولوهای قهرمان شاد و شنگول بهدهان و حلقوم کوسهها شیرجه میرفتند. همراه نمایش آهنگهای مسحورکنندهای هم مینواختند که بیاختیار ماهی کوچولوها را بهطرف دهن کوسهها میکشاند. در آنجا بیتردید مذهبی هم وجود داشت که بهماهیها میآموخت که «زندگی واقعی، در شکم کوسهها آغاز میشود».
اگر کوسهماهیها آدم بودند ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند: گروهی عالیمقام و صاحبمنصب بر دیگران فرمان میراندند، ماهیهایی که بفهمی نفهمی بزرگتر از بقیه بودند اجازه داشتند کوچکترها را میل کنند و این خودش بهنفع کوسهها بود، چون از این راه برای خود آنها لقمههای بزرگتری آماده میشد.
از این مهمتر، ماهیهایی که معلم بودند، یا رئیس یا مهندس یا قوطیساز، مدام بهماهیهای دیگر امر و نهی میکردند و آنها هم میگفتند چشم.
مطلب را درز بگیرم:
اگر کوسهماهیها آدم بودند زیر دریا هم تمدن وجود داشت.
نوشتهی برتولت برشت
برگردان از پروین انوار
نگاره: Sarwar2023 (freepik.com)
گردآوری: فرتورچین





