میگویند یک بازرگان شاگردی داشت که مثلا وقتی به او میگفت: سماور را روشن کن! او پس از لحظاتی برمیگشت و میگفت: روشن کردم. حالا چه کنم؟
بازرگان میگفت: خب، آیا آب ریختی داخل سماور؟
شاگرد میگفت: نه، شما گفتی سماور را روشن کن! نگفتی آب هم بریزم و...
روزی به او گفت: همیشه یادت باشد هر کاری به تو گفتم تو خودت فکر کن و آن کار را تمام و کمال انجام بده. کار را کسی کرد که تمام کرد.
روزی بازرگان بیمار شد. به شاگردش گفت: برو برای من پزشکی بیاور.
شاگرد کمی دیر کرد، ولی وقتی آمد با خود پنج نفر را آورد! بازرگان از او پرسید: این افراد چه کارهاند؟ من گفتم فقط یک پزشک بیاور!
شاگرد گفت: مگر شما نگفتی کار را کسی کرد که تمام کرد؟ نفر اول پزشک است. بدیهی است پزشک پس از معاینه، نسخه مینویسد. نفر دوم داروفروش است. پس از گرفتن دارو، آمپول زن لازم داریم. نفر سوم آمپولزن است. پس از زدن آمپول و دارو و درمان احتمالا شما به رحمت خدا میروی. نفر چهارم مردهشور است! و نفر بعدی هم گورکن!!
اگر کسی کاری را نیمهکاره رها کند، چنین است که هرگز کاری انجام نداده باشد. این ضرب المثل نشان دهندهی آن است که کار نیمهکاره و به پایان نرسیده، ارزشی ندارد و هر کس کاری را آغاز میکند، بهتر است خود نیز آن را به پایان برساند.
نگاره: Dreamstime.com
گردآوری: فرتورچین