سر خر که به آن راسالحمار میگویند، مترسکی ترسناک است. در گذشته وقتی خری میمرد، صاحب آن سر آن را بر چوبی میکوبید و کنار جالیز میگذاشت. اینگونه هم رهگذران و هم پرندگان فکر میکردند کسی درون جالیز است و درون آن نمیرفتند. این اصطلاح بهمعنی سربار و مزاحم است.
داستانی دربارهی این ضربالمثل:
روزی مردی سوار بر خر از دهی به دهی دیگر میرفت. در میان راه عدهای از جوانان که شراب خورده بودند و مست بودند راه را بر او میبندند. یکی از آنان جامی پر از شراب به او تعارف میکند. مرد استغفرالله گویان سرباز میزند، ولی جوانان دستبردار نیستند. سرانجام یکی از آنان تهدید میکند که اگر شراب تعارفی را نخورد کشته میشود.
مرد برای حفظ جان راضی شده و با اکراه جام را گرفته و رو به آسمان میگوید: خدایا تو میدانی که من بهخاطر حفظ جانم این شراب را میخورم.
وقتی مرد جام را به لب نزدیک میکند، ناگهان خرش شروع به تکان دادن سر خود کرده و سر خر به جام شراب میخورد و شراب بر زمین میریزد و جوانان میخندند.
مرد نیز با دلخوری میگوید: پس از عمری خواستیم شرابی حلال بخوریم، این سر خر نگذاشت.
هنگامی که کسی بودنش در جایی، دیگران را آزار میدهد، این ضرب المثل گفته میشود.
نگاره: Brgfx (freepik.com)
گردآوری: فرتورچین