در گذشته پالاندوزی پیر در شهری زندگی میکرد. وی بسیار کار میکرد، اما نمیتوانست پول زیادی بهدست آورد و از این بابت غمگین بود و غصه میخورد. روزی از روزها بازرگانی از شهری دور به خانهی پالاندوز آمد و از او خواست تا برای الاغش پالانی نو بدوزد. همچنین برای دیگر الاغان و قاطرانش هم پالانهایی نو میخواست.
پالاندوز از اینکه مشتری خوبی گیرش آمده بود خوشحال شد و مشغول دوختن پالانها شد. پس از اینکه همهی پالانها را دوخت، بازرگان پولی افزون بر دستمزدش به او داد و به پالاندوز گفت که پادشاه مسابقهای برای دوزندگان برگزار خواهد کرد و میخواهد از میان آنان یکی را برگزیند، پس اگر کسی را میشناسی به او خبر بده و بگو فلان روز در دربار آماده باشد.
پالاندوز به فکر فرو رفت و پس از چند روز بار سفر بست تا بهسمت دربار پادشاه بهراه افتد و پس از چند روز در روز مسابقه به دربار رسید. در دربار، خیاطان زیادی از شهرهای مختلف گردآمده بودند. هر کدام از خیاطان به ترتیب نزد پادشاه میرفتند و نمونه کارهای خود را به پادشاه نشان میدادند تا پادشاه بهترین آنها را برگزیند. سپس نوبت به پالاندوز رسید و پالاندوز به محضر پادشاه حاضر شد.
پادشاه و درباریان وقتی پالاندوز و پالانهایی که در دستش بود دیدند، بسیار تعجب کردند. پادشاه ابتدا با دیدن این صحنه بسیار خشمگین شد و گمان برد که وی قصد توهین به او را داشته است، اما هنگامی که از او سوالاتی پرسید دانست که از روی سادگی به آنجا آمده است.
برای همین خشمش را فرو برد و گفت: «ما از دوزندگان لباس دعوت کردهایم تا از بین آنان کسی را برای دوختن لباسهایمان برگزینیم. اکنون تو اینجا چهکار میکنی؟»
پالاندوز گفت: «همهی ما سوزنی در دست میگیریم و به پارچهای بخیه میزنیم، حال یکی به پارچهای ظریف بخیه میزند و یکی چون من به پارچه ی زبر و خشن، ولی در اصل همهی ما اهل بخیه هستیم».
اهل بخیه در لغت بهمعنای کسی است که کار دوزندگی دارد و یا گاهی بهمعنای سازشکار و رازدار هم بهکار میرود. اهل بخیه در فرهنگ مردم نیز، کنایه از برخی کارهای بزه و بزهکاری دارد. برای نمونه، زمانی که کسی بخواهد با زبان رمز، هم منقل و هم محفل خود را به دیگری آشنا کند، میگوید: «فلانی هم اهل بخیه است» که گونهای شوخی و نیشخند نیز بهشمار میرود. این اصطلاح بیشتر برای آدمهای معتاد بهکار برده میشود و ریشهای بر پایهی یک شوخی خیابانی دارد. هنگامی که کسی اعتیاد دارد، میگویند عملی است و عمل دارد. از سویی، کسی که پزشک است و عمل جراحی انجام میدهد، باید بخیه بزند. برای همین با جمع کردن این دو، میگویند معتاد اهل بخیه است.
نگاره: Teresabernardart.com
گردآوری: فرتورچین