اولین باری که دزدی کردم هفت سالم بود، شایدم هشت سال، لقمههای همکلاسیم رو میدزدیدم، آخه خیلی خوشمزه بودن، بعد از اون دیگه دستم به دزدی عادت کرد، همه کار میکردم، جیب میزدم، کف میرفتم.، دزدی از طلافروشی که خوراکم بود، کارم به جایی رسیده بود که از پول اشباع شده بودم، ولی میدونید رفقا وقتی دستت کج بشه دیگه هیچجوره درست نمیشه، من هم تفننی دزدی میکردم!
آخرین باری که دزدی کردم یه غروب چهارشنبه لب ساحل بود، یه کیف زنونه رو از روی شنها کش رفتم. اما وقتی تو خونه کیف رو باز کردم خبری از پول نبود، پر بود از قلموی نقاشی، رنگ روغن، لوازم آرایش، یه عطر زنونه و یه عکس! عکس زیباترین دختری که تا حالا دیدم، با چشمهایی معصوم و لبخندی دلنشین، تموم شب رو داشتم به اون عکس نگاه میکردم، همیشه دلم میخواست یکی مثل اون داشته باشم، اما خب اون یه دختر زیبای هنرمند بود و من یه دزد!
فردای اون روز دوباره به همون ساحل رفتم تا پیداش کنم، چند ساعت منتظر موندم ولی اون نیومد، من هم به خونه برگشتم، عطرش رو به وسایلم زدم و ساعتها به تماشای عکسش نشستم و زندگی کردم. با خودم میگفتم کاش حداقل میتونستم آلبوم عکسش رو بدزدم...
جمعه دوباره به ساحل رفتم اما اثری ازش نبود، شنبه رو از صبح تا شب منتظر نشستم، یکشنبه ساحلهای کناری رو هم گشتم، دوشنبه و سهشنبه هم خبری ازش نشد. تا اینکه چهارشنبه نزدیکهای غروب دختری رو کنار ساحل دیدم که داشت روی یه بوم نقاشی میکشید، نزدیک شدم و فهمیدم که آره، خودشه، اما نتونستم بهش چیزی بگم. به خونه برگشتم و با اون عطر و عکس زندگی کردم.
چهارشنبهی هفته بعد هم باز به همون ساحل رفتم و اون رو تماشا کردم و دوباره بدون گفتن حرفی به خونه برگشتم و مثل شبهای دیگه با عکسش حرف زدم، عطرش رو بو کردم و خوابیدم.
شش ماه به همین شکل سپری شد و من فقط چهارشنبهها اون رو نگاه میکردم، چون از نه شنیدن میترسیدم، تا اینکه وقتی تابلو نقاشیش تموم شد خودش اومد سمت من و گفت: شش ماه پیش شما کیف من رو دزدیدی و من فهمیدم، ولی واسم سواله چرا بعد از اون هر چهارشنبه اومدی اینجا بدون اینکه چیزی بدزدی.
گفتم: وقتی بچه بودم حسرت لقمههای همکلاسیم رو داشتم و اونها رو ازش میقاپیدم، بزرگتر که شدم هر چیزی که حسرتش رو داشتم دزدیدم، ولی بعضی از حسرتها قابل دزدین نیستن، فقط باید از دور نگاه کنی و بری خونه با عکسشون زندگی کنی...
برگرفته از کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده، نوشتهی روزبه معین.
نگاره: Wallspic.com
گردآوری: فرتورچین