داستان کوتاه رعنا و زیبا

داستان کوتاه رعنا و زیبا

رعنا و زیبا منظومه‌ای عاشقانه سروده‌ی «ملا مهدی گلپایگانی» متخلص به «شعله» از شاعران سده‌ی دوازدهم هجری قمری است. افزون بر «شعله»، نویسندگان و شاعران بسیاری داستان رعنا و زیبا را به نثر یا نظم درآورده‌اند. یکی از کهن‌‌ترین روایت‌ها با نام «حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود» در «الهی‌نامه» از سروده‌های «عطار نیشابوری» آمده است. برخی دیگر از نوشته‌ها و منظومه‌هایی که این داستان در آن‌ها آمده بر این پایه‌اند: «طوطی‌نامه»، «هزارویک‌شب»، «موش و گربه» اثر «شیخ بهایی»، «جامع الحکایات» و «محبوب القلوب» اثر «برخوردار فراهی». این منظومه بازگو کننده‌ی دلدادگی «رعنا» به دختر عمویش «زیبا» است. در این منظومه «زیبا» از نامزد خود جدا می‌افتد و با همه‌ی گرفتاری‌ها و اسیر شدن‌ها به‌دست افراد ناباب، پاک‌دامنی خود را حفظ می‌کند. 
چکیده‌ی داستان رعنا و زیبا
در سرزمین «ختن» پادشاهی بود عادل و نیکوکار به‌نام «ریحان»؛ پس از سال پادشاهی و دادخواهی، ریحان در چنگال مرگ اسیر آمد و تنها پسری از او به یادگار ماند که «رعنا» نام داشت. از آن‌جا که رعنا جوانی نابالغ بود، بزرگان مملکت بر آن شدند تا «صنوبر» عموی او را، موقتا بر تخت پادشاهی بنشانند. لذت مملکت‌داری آن‌چنان به مذاق صنوبر خوش آمد که سلطنت عاریتی را فراموش نمود. از طرفی رعنا که اینک جوانی بالغ و رشید و آماده‌ی تخت گردیده، با فرستادن پیام‌هایی به عموی خویش، خواهان سلطنت بود، ولیکن صنوبر از شنیدن آن پیام‌ها امتناع می‌نمود و می‌گفت:

کای پسر نیست پادشاهی سهل - تو چرا پا نهاده‌ای در جهل

رعنا با شنیدن این سخنان، برای آن‌که مبادا از جانب عمو، گزندی بدو رسد، از تاج و تخت صرف نظر کرد. صنوبر دختری داشت «زیبا» نام که با وقار و زیبا بود. روزی زیبا، پیامی محبت‌آمیز به رعنا می‌فرستد و از او می‌خواهد تا برای خواستگاری او قدم بردارد. رعنا پس از شنیدن پیغام زیبا، به بارگاه عمو رفته و زیبا را خواستگاری می‌نماید. زیبا مقدار فراوانی زر برای رعنا می‌فرستد تا مقدمات عروسی را فراهم آورد. در همین حال، حاکمی از خطه‌ی چین، برای خواستگاری زیبا، رسولی به‌سوی صنوبر روانه می‌کند. صنوبر با کمال میل از این پیشنهاد استقبال می‌نماید و خبر این موضوع به رعنا و زیبا می‌رسد. زیبا قسم یاد می‌کند که جز رعنا، به کسی دیگر نیندیشد و از هر تدبیری برای حل این مشکل، کمک بگیرد. او تصمیم می‌گیرد تا لباس خود را بر تن کنیزی پوشانیده و او را همچون خود بیاراید و با فریب پادشاه چین، خود با رعنا بگریزد.
بدین ترتیب رعنا و زیبا، به‌سوی دریا روانه شده و سوار بر زورقی می‌گریزند. ناگهان دریا طوفانی شده و موجی سهمگین آن‌ها را فرا می‌گیرد. با نزدیک شدن کشتی‌ای از دور، ملاح با دیدن زیبا، دل در گرو او بسته و تدبیری می‌اندیشد تا زیبا را به تنهایی نجات دهد و از او کام جوید. ملاح، زیبا را سوار کشتی نموده و راز دل خود را با زیبا در میان می‌گذارد. سرانجام پس از چند شبانه روز زیبا با حیله و تدبیر، از دست ملاح گریخته و به ساحل می‌رسد. او با فرود آمدن در جزیره، با مردی دیوصورت مواجه می‌شود که نظر هوسبازانه‌ای بدو دارد و یکی از چهل طرار آن جزیره است. در این‌جا نیز زیبا، با دسیسه‌ها و حیله‌هایی دلفریب، جان سالم به در می‌برد و با نجات دادن جوانی با نام «صفدر»، که در دست طراران گرفتار آمده، به اتفاق هم پا به فرار می‌گذارند. زیبا انگشتری خویش را به صفدر می‌دهد تا در مسیر سفر هرگاه رعنا را یافت، بدو عرضه دارد.
ماجرای برخورد زیبا در مسیر راه با مردی قوی‌هیکل و سوءنیت او به زیبا و سرانجام کشته شدن او به واسطه‌ی زیبا، در این بخش از داستان پیش می‌آید و داستان را از بزم به رزم می‌کشاند. او در حالی روانه‌ی ملک چین می‌شود که:

ولی پوشیده بر تن رخت مردان - سلح پوش و سوار و اسب جولان

زیبا به محض ورود به خطه‌ی چین، با پیرزنی مواجه می‌گردد و از او می‌خواهد تا جای استراحتی به او بدهد و میهمان آن پیرزن گردد. آن سوی داستان، ماجرای نجات رعنا از دریا، پس از بی‌قراری‌ها و چشم‌انتظاری‌ها پیش می‌آید. در دربار ختن اما، اتفاق مهمی روی می‌دهد و صنوبر در بیماری جان می‌سپارد. بزرگان شهر به جستجوی رعنا می‌پردازند و او را بر تخت پادشاهی باز می‌گردانند. رعنا پس از مدتی پادشاهی، از شدت بی‌قراری، وزیر خود را بر تخت می‌نشاند و در کسوت تجارت، در جستجوی رعنا روانه‌ی سفر دریا می‌گردد. پس از چهل شبانه روز، رعنا با صفدر روبرو می‌گردد:

بدین انگشتر زیبا نگارش - فغان برداشت جان بی‌قرارش

سرانجام پس از آن‌که رعنا در جزیره، طراران را یک به یک به بند می‌کشد، به همراه صفدر در سرزمین چین، در کوی و برزن به دنبال زیبا می‌گردد تا آن‌که او در خانه‌ی پیرزن می‌یابد. بدین ترتیب رعنا و زیبا به همراه صفدر، به‌سوی ختن می‌تازند. با آمدن شاه جوان، خون تازه‌ای در رگ‌های عدالت جاری شده و به یمن این وصال، مملکت آباد می‌گردد و شادی در سراسر ملک ختن طنین‌انداز می‌شود. منظومه با داستان غم‌انگیز مرگ رعنا و زیبا به انجام می‌رسد.

 

فهرست عشاق نامدار ایران و جهان

 

بازنویسی: دکتر احمدرضا یلمه‌ها
نگاره: مجید فتاحی
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده