رتن و پدماوت یا «رتن و پدم» یا «پدماوت» منظومهای عاشقانه به زبان فارسی، سرودهی «عبدالشکور بزمی دهلوی» شاعر پارسیگوی هندی سدههای دهم و یازدهم هجری قمری است. داستان پدماوت از افسانههای پرآوازهی هندی است که بهجز بزمی دهلوی، شاعران دیگری نیز آن را به نظم درآوردهاند. مثنوی «پدماوت» در سال ۱۰۰۱ هجری قمری سروده شده و روایت دلدادگی «رتنسین» شاهزادهی چیتور هند و «پدماوت» دختر پادشاه سیلان است.
چکیدهی داستان رتن و پدماوت
پادشاه سیلان پس از سالها با نذر و نیاز بسیار صاحب دختری زیبا شد و او را «پدماوت» (پدم) نامید. پدر برای پدماوت قصری باشکوه ساخت و ندیمان بسیار و طوطیای بهنام «هیرامن» را همدم او کرد. «رتنسین» (رت) شاهزادهی چیتور هند، هیرامن را بهدست آورد و با شنیدن توصیف زیبایی پدماوت از زبان او شیفته و بیمار شد. حسادت زنانهی همسر رتنسین کار را دشوار کرد، اما او از جستجوی پدماوت باز نایستاد و در نهایت به راهنمایی هیرامن به سیلان رفت و پس از سلسله حوادثی با موافقت پدر پدماوت با وی ازدواج کرد و یک سال بعد با هم به چیتور برگشتند.
«علاءالدین» حاکم دهلی، با شنیدن وصف زیباییهای پدماوت شیفتهی او شد و به چیتور لشکر کشید و رتنسین را به بند کشید. پدماوت برای رهایی رتنسین، به حیله متوسل شد. او ظاهرا به قصد پیوند با علاءالدین، با کجاوهای پر از سرباز وارد دهلی شد. رتنسین به کمک سربازان نجات پیدا کرد و با پدماوت گریخت. هنگام فرار، رتنسین زخم عمیقی براشت و سرانجام بر اثر آن درگذشت. پدماوت بر جنازهی او آیین «سَتی» را اجرا و علاءالدین را از وصال خود محروم کرد.
آیین «سَتی» از آیینهای هندوان است که بر پایهی آن، هنگام درگذشت مرد، برخی زنان به نشانهی وفاداری همراه با پیکر همسر خود سوزانده میشدند.
فهرست عشاق نامدار ایران و جهان
نگاره: Ebay.com
گردآوری: فرتورچین