دکتر مرتضی شیخ، پزشک انساندوستی است که در دوران کودکی من در مشهد مشغول طبابت بود و کسی از اهالی مشهد نیست که نامی از او یا خاطرهای از او نداشته باشد یا نشنیده باشد.
- دکتر شیخ از مردم پولی نمیگرفت و هر کس هر چه میخواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود میانداخت و چون حق ویزیت دکتر ۵ ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان) اکثر مواقع، سر فلزی نوشابه بهجای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده میشد. محلهی ما در مشهد نزدیک کوچهی دکتر شیخ است. مادرم از قول دختر دکتر شیخ تعریف میکرد که روزی متوجه شدم، پدر مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابههای فلزی است! با تعجب گفتم: پدر بازیتان گرفته است؟ چرا سر نوشابهها را می شورید؟ و پدر جوابی داد که اشکم را در آورد. او گفت: دخترم، مردمی که مراجعه میکنند باید از سر نوشابههای تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند، این سر نوشابههای تمیز را آخر شب در اطراف مطب میریزم تا مردمی که مراجعه میکنند از اینها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضیها خجالت میکشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.
- نقل از یک سبزی فروش: ابتدا که دکتر در محلهی سرشور مطب بازکرده بود و من هنوز ایشان را نمیشناختم. هر روز قبل از رفتن به مطب نزد من میآمد و قیمت سبزیها را یادداشت میکرد، اما خرید نمیکرد. پس از چند روز حوصلهام سر رفت و با کمی پرخاش به او گفتم: مگر تو بازرسی که هر روز میآیی و وقت مرا میگیری؟ وی گفت: خیر، من دکتر شیخ هستم و قیمت سبزیجات را برای آن میپرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران خودم تجویز کنم.
- از دکتر حسین خدیوجم نقل است: روزی در مطب دکتر بودم و او برای بیمارانش آب پاچه تجویز میکرد. از ایشان پرسیدم چرا بهجای سوپ جوجه، آب پاچه تجویز میکنید؟ ایشان گفتند: چون برای جبران ضعف بدن بیمار مانند سوپ جوجه موثر است و مهمتر آنکه پاچهی گوسفند ارزان است.
- روزی در اواخر عمر که دکتر در بستر بیماری بود و همانجا هم بیمار میدید، یکی از فرزندان وی به ایشان پیشنهاد کرد حداقل ویزیت را ۵ تومان کنید، دکتر در جواب گفت: عزیزم من یا دیوانهام یا پیغمبرم، اگر دیوانهام که با دیوانه کاری نمیتوانید بکنید و اگر پیغمبرم بیخود میکنید به پیغمبر خدا دستور میدهید.
- روزی مردی از دکتر سوال میکند: شما چرا با این سن و خستگی ناشی از کار از موتورسیکلت استفاده میکنید؟ دکتر در جواب میگوید: منزل مریضهایی که من به عیادتشان میروم آنقدر پیچدرپیچ است و کوچههای تنگ دارد که هیچ ماشینی از آن نمیتواند عبور کند، بنابراین مجبورم با موتور به عیادتشان بروم.
نگاره: Mashhadchehreh.Shahraranews.ir
گردآوری: فرتورچین