در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف و» را میخوانید.
و آن کس که نکو گفت، هم او خود نیکوست.
واسهی خاطر یه دکمه، کت و شلوار نمیدوزن.
وای به باغی که کلیدش از چوب مو باشد.
وای به حال شما که جوال جوال میبرید.
وای به خونی که یک شب از میونش بگذره.
وای به کاری که نسازد خدا.
وای به مرگی که مردهشور هم عزا بگیره.
وای به وقتی که چاروادار راهدار بشه.
وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی بشه.
ورق برگشت.
وروره جادو.
وصف العیش نصف العیش.
وصلهی ناجور.
وصلهی ناهمرنگ.
وعدهی سر خرمن دادن.
وفاداری مدار از بلبلان چشم - که هر دم بر گلی دیگر سرایند. (سعدی)
وقت پختن هیج کس نبود، وقت خوردن راه دست نبود.
وقت خوردن، خاله، خواهرزاده را نمیشناسه.
وقت دندان داشتن نانم نبود، نان چو پیدا گشت دندانم نبود.
وقت سر خاراندن نداشتن.
وقت مواجب سرهنگه، وقت کار کردن سربازه.
وقتی رشوه از در وارد می شود، عدالت از در دیگر میرود.
وقتی که با گرگ شام میخوری، سگت را هم پهلویت نگهدار.
وقتی همه کدخدا باشند، ده ویران میشود. (معنی: هرگاه مردم جایگاه خود را نشناسند و مسئولیتپذیر نباشند، هرج و مرج و ویرانی رخ خواهد داد. این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که مردم جامعهای با یکدیگر همبستگی نداشته باشند و هر کسی ساز خودش را بزند. اگر مردم آن جامعه از سرپرست کاردان خود فرمانبرداری نداشته باشند، آشفتگی و بینظمی همه جا را فرا خواهد گرفت و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. (داستان کوتاه وقتی همه کدخدا باشند، ده ویران میشود))
ویر گرفتن.
گردآوری: فرتورچین