داستان کوتاه یک آشی برات بپزم، که یک وجب روش روغن باشه

داستان کوتاه کاسه‌ی آش و یک وجب روغن

ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه‌ی آش جمع می‌شدند و هر یک کاری انجام می‌دادند.
خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود. خود شاه هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می‌کشید و از بالا نظاره‌گر کار‌ها بود.
سرآشپزباشی ناصرالدین شاه در پایان کار دستور می‌داد به در خانه‌ی هر یک از رجال کاسه‌ی آشی فرستاده شود و او می‌بایست کاسه را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد.
کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند، روی آش آن‌ها روغن بیشتری می‌ریختند. واضح است آن‌که کاسه‌ی کوچکی از دربار برایش فرستاده می‌شد کمتر ضرر می‌کرد و آن‌که مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت می‌کرد حسابی بدبخت می‌شد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش می‌شد به او می‌گفت: بسیار خوب، کاری می‌کنم که بفهمی دنیا دست کیست، آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.

 

نگاره: Fardanews.com
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۵ مشارکت کننده