زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند، برای تبرک و گرفتن نصیحتی از شیوانا نزد او رفتند. شیوانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند و از مرد پرسید: تو چهقدر همسرت را دوست داری؟! مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را میپرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!
شیوانا از زن پرسید: تو چهطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟ زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.
شیوانا تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ میدهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانهای از علاقهی الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد.
در آن لحظات حتی حاضر نخواهید بود که یک لحظه چهرهی همدیگر را ببینید. اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند. در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که «تا سرحد مرگ متنفر بودن تاوانی» است که برای «تا سرحد مرگ دوست داشتن» میپردازید.
عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانهها بچسبید، این هر دو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد. سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظهی مرگ لحظهای از هم جدا نشوید.
نگاره: Etsy.com
گردآوری: فرتورچین