شیوانا از راهی میگذشت. پسر جوانی را دید با قیافهای خاکآلوده و افسرده که آهسته قدم برمیداشت و گهگاه رو به آسمان میکرد و آه میکشید. شیوانا کنار جوان آمد و از او پرسید: «غمگین بودن حالت خوبی نیست. چرا این حالت را برگزیدهای؟»
پسر جوان لبخند تلخی زد و گفت: «دلباختهی دختری خوب و پسندیده شدهام. او هم به من دلبسته است، اما هم پدر من و هم پدر آن دختر از هم زیاد خوششان نمیآید. امروز من دل به دریا زدم و در مقابل پدر خودم و پدر او با صدای بلند فریاد زدم که یا باید با ازدواج من با دختر مورد علاقهام موافقت کنند یا اینکه من خودم را خواهم کشت!»
شیوانا لبخندی زد و گفت: «و آنها هم یکصدا گفتند که با گزینهی دوم موافقت کردند و گفتند برو خودت را بکش، چون با ازدواج شما دو نفر موافقت نمیکنند!؟ درست است؟»
پسر آهی کشید و گفت: «بله! الآن ماندهام چه کنم. از طرفی زیر حرفم نمیتوانم بزنم و از طرف دیگر هم میدانم که خودکشی گناه است و فایدهای هم ندارد. اشتباه کارم کجا بود!؟»
شیوانا دستی بر شانههای جوان زد و گفت: «اشتباه تو در جملهای بود که گفتی! وقتی انسان چیزی را از اعماق وجودش میخواهد دیگر مقابل این خواسته گزینهی جایگزین و انتخاب دیگری مطرح نمیکند. او فقط یک انتخاب را میخواهد و هرگز هم از این انتخاب خود کوتاه نمیآید. تو باید میگفتی یا با ازدواج من با این دختر موافقت کنید و یا باز هم باید با این ازدواج موافق باشید.»
شیوانا این بار محکم بر شانهی جوان کوبید و گفت: «همیشه در زندگی وقتی چیزی را طلب میکنی، دیگر به سراغ «شاید و اگر و اما» نرو. هر وقت که در خواستهی تو تردیدی ایجاد میشود و تو این تردید را با آوردن عبارت «یا این یا آن» بیان میکنی، مخاطبین تو میفهمند که چیزی که میخواهی قابل معامله است و اگر برآوردن قسمت اول درخواست تو سخت و مشکل باشد، بلافاصله به سراغ قسمت دوم آن میروند و تو هرگز نباید روی بعضی از خواستههای خود امکان معامله فراهم کنی! یاد بگیر که روی بعضی از آرزوهایت از عبارت «یا این یا باز هم این» استفاده کنی. مطمئن باش محبوب تو هم وقتی این جمله را میشنید بیشتر از جملهای که گفتی خوشحال و مصمم میشد.»
نگاره: Kindpng.com
گردآوری: فرتورچین