داستان کوتاه برادران گلدشتین

داستان کوتاه برادران گلدشتین

دو گدا در یکی از خیابان‌های شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آن‌ها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره‌ی داوود. مردم زیادی که از آن‌جا رد می‌شدند، به هر دو نگاه می‌کردند، ولی فقط تو کلاه کسی که پشت صلیب نشسته بود پول می‌ریختن.
کشیشی که از آن‌جا رد می‌شد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیب نشسته پول می‌دهند و هیچ کس به گدای پشت ستاره‌ی داوود چیزی نمی‌دهد.
رفت جلو و گفت: «رفیق بیچاره‌ی من، متوجه نیستی؟ این‌جا یک کشور کاتولیک هست، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره‌ی داوود جلو خود گذاشتی پولی نمی‌دهند، به‌خصوص که درست نشستی کنار دست گدایی که در جلو خود صلیب گذاشته است. در واقع از روی لجبازی هم که باشد مردم به او پول می‌دهند نه به تو.»
گدای پشت ستاره‌ی داوود بعد از شنیدن حرف‌های کشیش رو به گدای پشت صلیب کرد و گفت: «هی موشه نگاه کن کی اومده به برادران گلدشتین بازاریابی یاد بده؟»

 

نکته: گلدشتین یک اسم فامیل معروف یهودی است.

 

نگاره: inspiring (freepik.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۴ مشارکت کننده