عروس خودپسندی، آشپزی بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگی میكرد. مادرشوهر پخت و پز را بهعهده داشت. یک روز مادرشوهر مریض شد و از قضا آن روز مهمان داشتند. عروس میخواست پلو بپزد، ولی بلد نبود. پیش خودش فكر كرد اگر از كسی نپرسد پلویش خراب میشود و اگر از مادرشوهرش بپرسد آبرویش میرود و او را سرزنش میكند. پیش مادر شوهرش رفت و سعی كرد طوری سوال كند كه او متوجه نشود كه بلد نیست آشپزی كند.
از مادرشوهر پرسید: چند پیمانه برنج بپزم كه نه كم باشد، نه زیاد؟
مادرشوهر جواب سوال را داد و پرسید: پختن آن را بلدی؟
عروس گفت: اختیار دارید تا حالا هزار بار پلو پختهام. ولی اگر شما هم بفرمائید بهتر است.
مادرشوهر گفت: اول برنج را خوب باید پاک كنی.
عروس گفت: میدانم.
مادرشوهر گفت: بعد دو بار آن را میشویی و میگذاری تا چند ساعت در آب بماند.
عروس گفت: میدانم.
مادرشوهر گفت: برنجها را توی دیگ میریزی و روی آن آب میریزی و كمی نمک میریزی و میگذاری روی اجاق تا بجوشد.
عروس گفت: اینها را میدانم.
مادرشوهر گفت: وقتی دیدی مغز برنج زیر دندان خشک نیست، آن را در آبكش بریز تا آب زیادی آن برود. بعد دوباره آن را روی دیگ بگذار و رویش را روغن بده.
عروس گفت: اینها را میدانم.
مادرشوهر از اینكه هی عروس میگفت خودم میدانم ناراحت شد و فكر كرد به او درسی بدهد تا اینقدر مغرور نباشد، برای همین گفت: یک خشت هم بر در دیگ بگذار و روی آن هم آتش بریز و بگذار تا یک ساعت بماند و برنج خوب دم بكشد.
عروس گفت: متشكرم ولی اینها را میدانستم.
عروس به تمام حرفها عمل كرد و آخر هم یک خشت خام بر در دیگ گذاشت. ولی بعد از چند دقیقه خشت بر اثر بخار دیگ وا رفت و توی برنجها ریخت. عروس كه رفت پلو را بكشد، دید پلو خراب شده و به شوهرش گله كرد.
شوهرش پرسید: چرا خشت روی آن گذاشتی؟
عروس گفت: مادرت یاد داد. راسته كه میگن عروس و مادرشوهر با هم نمیسازند.
مادرشوهر رسید و خندهكنان گفت: دروغ من در جواب دروغهای تو بود، من این كار را كردم تا خودپسندی را كنار بگذاری و تجربهی دیگران را مسخره نكنی.
عروس گفت: من ترسیدم شما مرا سرزنش كنید.
مادرشوهر گفت: سرزنش مال كسی است كه به دروغ میخواهد بگوید كه همه چیز را میدانم. هیچ كس از روز اول همهی كارها را بلد نیست، ولی اگر خودخواه نباشد بهتر یاد میگیرد. حالا هم ناراحت نباشید، من جداگانه برایتان پلو پختهام و حاضر است، بروید آن را بیاورید و سر سفره ببرید.
از آن پس هر کس که در هر کاری توانایی و کاردانی ندارد، ولی ادعای ماهر بودن دارد، این ضرب المثل را برای او بهکار میبرند. یعنی بسیار ادعا میکنی!
نگاره: Art Alex (Myloview.com)
گردآوری: فرتورچین