داستان کوتاه شیر مجمع الوحوش ناصری

داستان کوتاه شیر مجمع الوحوش ناصری

در زمان ناصرالدین شاه به فرمان او منطقه‌ای وسیع و سرسبز در باغ بزرگی خارج از محدوده‌ی شهر تهران، برای نگهداری حیوانات وحشی درست شده بود که ساکنان آن روز شهر تهران، برای تماشای حیوانات مختلف به آن سر می‌زدند. مکانی که در آن موقع به‌نام «مجمع الوحوش ناصری» خوانده می‌شد. مجمع الوحوش ناصری اولین باغ وحش مدرن و امروزی کشورمان است که ناصرالدین شاه بعد از سفر به فرنگ، دستور ساخت آن را داد. او که علاقه‌ی زیادی به حیوانات و شکار داشت، در سفر به فرانسه به باغ وحش پاریس رفت و همین باعث شد تا وقتی که از فرنگ برگشت، دستور ساخت باغ وحش را بدهد.
در این باغ وحش، ناصرالدین شاه شیری داشت که مورد علاقه‌ی مخصوص او بود. علاقه‌ی ناصر الدین شاه به شیر به حدی بود که برای اطلاع یافتن از چند و چون زایمان شیرش خط تلگراف دایر کرده بود! چون در ایام محرم بود و نمی‌توانست خودش شخصا سرکشی کند و از طریق تلگراف از حال شیر خبردار می‌شد. مشهور است که روزی شیربان در یکی از این تلگراف‌ها برای ناصرالدین شاه نوشته بود: به حمدالله حال حیوان خوب است. ناصرالدین شاه هم با دیدن این تلگراف ناراحت و عصبانی شد، چون که شیربان، شیر مورد علاقه‌ی او را حیوان خطاب کرده بود و به همین دلیل شیربان تنبیه و اخراج شد!
نقل است که شیر ناصرالدین شاه در هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشسته‌ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می‌دزدد. شاه دستور داد نگهبانی، مواظب نگهبان اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر این‌که هر دو ران را می‌دزدیدند، دل و جگرش را هم می‌خوردند. شاه خبردار شد و یکی از درباری‌ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود، دو برابر آن دو برمی‌داشت!
پس از مدتی به شاه خبر دادند: جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد می‌میرد! تحقیق کردند و دیدند که این سه با هم ساخته‌اند و همه‌ی اندام‌های گوسفند را می‌برند و شیر بیچاره فقط دنبه‌ی گوسفند برایش می‌ماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.

 

نگاره: Antoin Sevruguin (clu - istockphoto.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده
یاسر گفت:
سیاست‌مداران اگر با هم توافق کنند دارایی‌مان را می‌دزدند و اگر به اختلاف برسند، جان‌مان را. (کارل مارکس)