داستان کوتاه جم و گل

داستان کوتاه جم و گل

جم و گل منظومه‌ای عاشقانه از مثنوی «سِحر حلال» سروده‌ی «اهلی شیرازی» شاعر سده‌های نهم و دهم هجری قمری است. این منظومه روایت دلدادگی «جم» پسرعموی پادشاهی به‌نام «کی» و «گل» دختر «کی» است.
چکیده‌ی داستان جم و گل
پادشاهی به‌نام «کی» دختری در نهایت زیبایی و دلربایی به‌نام «گل» دارد. «جم» پسر عموی پادشاه که جوانی‌ست آراسته، روزی به شکار می‌رود و چشمش به گل دختر پادشاه می‌افتد و عاشق و گرفتار او می‌شود و پس از آن نامه‌ای برای گل می‌نویسد و ماجرای دل‌دادگی خود را برایش شرح می‌دهد. اما گل ناز می‌کند و چندان توجهی به او نمی‌کند؛ تا جم دوباره برایش نامه می‌فرستد.
به هر حال دختر نیز که در باطن دل‌داده‌ی او شده بود، غم خود را با دایه‌اش در میان می‌گذارد و دایه نیز ماجرا را به کی پدر دختر می‌رساند و اسباب وصال آن دو را فراهم می‌کند. مدتی می‌گذرد تا این‌که روزی جم به بازی چوگان می‌پردازد و از قضا از اسب به زمین می‌افتد و جان می‌سپارد و او را به رسم خود در آتش می‌اندازند تا بسوزد. وقتی گل ماجرای غم‌انگیز مرگ و سوختن جم را می‌نگرد، ناگهان رقص‌کنان خود را در آتش می‌اندازد و ققنوس‌وار همراه با عاشق دلباخته‌ی خود شعله‌ور می‌شود و می‌سوزد.

بخشی از نامه‌نگاری‌های جم به گل
کای گل از این خواری جم درگذر - چون گل و خار آمده هم درگذر
ره بده ای گلبن جان بخش من - تا رسد از خرمن جان بخش من
گر شده پر این چمن از صد هزار - کو یکی ای گل چو من از صد هزار
غصه من کز دل من خون مزید - آمده بر قصه مجنون مزید
گر دمد از کهگل من یاسمن - کی رود از این دل من یاس من
گر نظر ایگل سمن آسا کنی - صد دل آشفته تن آسا کنی
چشمه مهرت دل ما تشنه دید - چاره ما هیچ جز آتش ندید
مرغ اگر از صحبت گلزار سوخت - مرغ من از فرقت گل زار سوخت

 

فهرست عشاق نامدار ایران و جهان

 

نگاره: جواد مبصری
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده