داستان کوتاه سودابه و سیاوش

داستان کوتاه سودابه و سیاوش

سودابه و سیاوش از داستان‌های «شاهنامه» کتاب حماسی ایرانیان است. «شاهنامه» پرآوازه‌ترین سروده‌ی «ابوالقاسم فردوسی توسی» از شاعران سده‌ی چهارم هجری قمری است. این منظومه روایت عشق «سودابه» همسر کیکاووس به «سیاوش» پسر «کیکاووس» است.
چکیده‌ی داستان سودابه و سیاوش
«سیاوش» از ازدواج زنی از سلاله‌ی «گرسیوز» با «کیکاووس» زاده شد. نام مادر سیاوش روشن نیست، اما نامادری او «سودابه» دختر شاه «هاماوران» است. کیکاووس برای تربیت و آموزش مهارت‌های جنگی، او را به «رستم» سپرد تا وی را فنون نظامی بیاموزد. رستم او را با خود به «زابلستان» برد و سال‌ها سیاوش از خانه و خانواده دور ماند. رستم آیین سپهسالاری و کشورداری را به وی آموخت و برخی از شایسته‌ترین ویژگی‌های خود را به وی منتقل ساخت.
چون سیاوش از زابلستان به ایران بازگشت، کاووس وی را نواخت و به شادی آمدن فرزند جشنی برپا کرد. سیاوش خوش‌چهره چنان بود که همه از زیبایی او در حیرت ماندند. صفات بارز اخلاقی سیاوش روح نیک و پاکدامنی است. سودابه نامادری سیاوش، پس از بازگشت سیاوش از زابل، با دیدن او شیفته‌اش شد. چنان‌که در نهان، پیکی به‌سوی سیاوش فرستاد و او را به شبستان خویش دعوت کرد اما سیاوش دعوت او را نپذیرفت و همین باعث شد تا سودابه در تدارک دسیسه‌ای علیه سیاوش باشد.
روز دیگر، سودابه نزد کیکاووس رفت و از وی خواست که سیاوش را به شبستان بفرستد تا وی از میان دختران حرم همسری برای سیاوش برگزیند. سیاوش نیز به ناچار از دستور پدر اطاعت و به شبستان رفت. اما سیاوش روی خوشی به سودابه نشان نداد و برگشت تا دوباره برای بار سوم سودابه او را به شبستان کشید. وقتی سیاوش به شبستان آمد سودابه او را به نزد خویش خواند و خویش را به وی عرضه کرد، اما سیاوش برآشفت و با تلخ‌کامی برخاست. سودابه از ناچاری و برای حفظ حیثیت با ناله و شیون کاووس را به صحنه کشاند و سیاوش را متهم به خیانت ساخت.
کاووس پس از شنیدن یاوه‌های سودابه، در این اندیشه بود که سیاوش را به کیفر گناه بکُشد، اما نخست طبق عادت باستان، آزمایشی لازم بود تا گناهش محرز گردد. نخست جامه و دست سودابه را بویید و در آن رایحه‌ی مُشک و گلاب و شراب یافت، ولی از سر و روی سیاوش، بویی به مشامش نرسید. پس دانست که سودابه بی‌راه سخن گفته است و پسرش سیاوش بی‌گناه است. هنگامی که کیکاووس به ناراستی سخنان سودابه پی‌برد، خواست که وی را بکُشد، اما از شاه هاماوران اندیشه کرد که به کین‌خواهی برخواهد خاست؛ پس به توصیه‌ی موبدان آتشی برپا کرد تا به این روش، گناهکار را از بی‌گناه جدا کند.
سیاوش شخصیتی است که اهل سازش است و یکسره از خشونت دوری می‌کند. با این‌که کاووس می‌داند که سودابه گناه‌کار است با این‌حال بر رای موبدان و انتخاب خودِ سیاوش، گذشتن از آتش را برای راستی‌آزمایی می‌پذیرد. اما سودابه تن به آزمون نمی‌دهد و سر می‌پیچد. پس سیاوش آزمون آتش را پذیرفت. روز بعد از کوه آتش که کاووس برافروخته بود با جامه سپید و کافور زده با اسب شبرنگ خویش که «بهزاد» نام داشت، وارد میدان شد و کاووس را آشفته یافت. سیاوش پس از دلداری دادن پدر، کفن‌پوش با اسب به میانه‌ی آتش زد و تندرست از آن‌سوی بیرون آمد. پس چون بی‌گناهی سیاوش بر شاه مسلم شد، شاه خواست که سودابه را به قتل رساند، اما سیاوش میانجیگری کرده و مانع گشت و خواهان بخشش سودابه از سوی شاه شد و کی‌کاووس نیز سودابه را بخشید و از گناه او چشم پوشید.

 

فهرست عشاق نامدار ایران و جهان

 

نگاره: Muhammad Sadiq (commons.wikimedia.org)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده