در زمانهای قدیم و در دورهای که یکی از مهمترین وسایل جنگی که افراد میتوانستند به کمک آن از خود دفاع کنند شمشیر بود، اگر جنگ به شکلی بود که رودررو انجام نمیشد، افراد به وسیلهی تیر و کمان از خود دفاع میکردند. در آن دوره یک مرد توانا و قدرتمند، فردی بود که هم شمشیرزن ماهری باشد و هم در نشانهگیری و تیراندازی حرفهای عمل کند. به همین دلیل سالانه مسابقاتی برگزار میشد تا توانایی تیراندازی و شمشیرزنی مردان جنگی محک زده شود. یکی از این مسابقات نشانهگیری هدفی ثابت در روز روشن بود. هر کس از این مرحله میگذشت، باید هدف ثابت فلزی را در نظر میگرفت و در تاریکی تیری را پرتاب میکرد. با برخورد هر تیر به هدف فلزی صدایی تولید میشد که تماشاچیان میفهمیدند تیر آن تیرانداز به هدف خورده یا نه.
یک روز میان یاران امام علی و سعدبن وقاص یکی از یاران برجستهی پیامبر اختلاف افتاد. هر کدام از این یاران معتقد بودند رهبر آنها در پرتاب تیر ماهرتر است و نشانهگیری دقیقتری دارد. در نهایت یک روز توانستند رهبرانشان را راضی کنند با فاصلهای یکسان در تاریکی شب به یک هدف ثابت فلزی تیر پرتاب کنند. ابتدا سعدبن وقاص این کار را انجام داد. او به حدی در تیراندازی حرفهای بود که سه تیر پرتاب کرد و هر سه تیر به هدف اصابت کرد. این موفقیت باعث شد یاران سعدبن وقاص شروع به شادی و خوشحالی کنند.
توانایی سعدبن وقاص و شادی یارانش باعث ترس یاران امام علی شد. آنها میترسیدند اگر امام نتواند هر سه تیر را به هدف بزند، آنها در برابر آن گروه خجالتزده میشدند. امام اولین تیر را پرتاب کرد. با اولین پرتاب امام که به هدف خورد و صدایش به گوش رسید یاران ایشان فریاد شادیشان به هوا بلند شد. امام تیر دوم را رها کرد، ولی این بار صدای برخورد تیر به هدف فلزی به گوش نرسید. یاران امام سکوت ناامیدکنندهای کردند. امام آماده شده تا تیر سوم را هم پرتاب کند، بعد از پرتاب تیر سوم در تاریکی باز هم صدایی مبنی بر برخورد تیر با هدف فلزی به گوش نرسید.
یاران سعد بن وقاص که فکر میکردند مسابقه را برنده شدهاند، با خوشحالی شروع کردن، به شادی و بالا و پایین پریدن. از طرف دیگر یاران امام مات و مبهوت و ناامیدانه به آنها نگاه میکردند. امام که حال یارانش را دید فرمودند: ساکت، ساکت! صبر کنید من باورم نمیشود که تیرهای من به هدف برخورد نکرده باشد چراغی بیاورید تا ببینم تیرها به کجا رفتهاند. یاران امام رفتند چراغی آوردند و همه با هم بهطرف هدف تیراندازان رفتند. وقتی به آنجا رسیدند با کمال تعجب دیدند تیر اولی که امام پرتاب کردند آنقدر قدرت داشته که وسط هدف فلزی را سوراخ کرده به همین دلیل پرتابهای بعدی امام علی از هدف رد شده و به درختی که هدف روی آن نصب بوده فرو رفته. دیدن این صحنه افتخار بزرگی برای یاران امام علی بود به همین دلیل آنها خوشحال شدند، یکدیگر را در آغوش گرفتند و کسب این افتخار را به یکدیگر تبریک گفتند.
این ضرب المثل دربارهی کسانی بهکار میرود که هر کاری را قبول میکنند، به امید اینکه شاید بتوانند این کار را انجام دهند.
برگرفته از کتاب ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشههای آن)، نوشتهی الهه رشمه.
نگاره: DPA (alamy.com)
گردآوری: فرتورچین