داستان کوتاه پرداخت بهای واقعی

داستان کوتاه پرداخت بهای واقعی

مردی به‌نام نی‌شی‌وَن دوستانش را به خانه دعوت کرد و برای شام قطعه‌ای گوشت چرب و آبدار پخت. ناگهان، پی برد که نمک تمام شده است. پسرش را صدا زد و گفت: برو به ده و نمک بخر. اما به قیمت بخر؛ نه گران‌تر و نه ارزان‌تر.
پسر تعجب کرد و گفت: پدر، می‌دانم که نباید گران‌تر بخرم. اما اگر توانستم ارزان‌تر بخرم، چرا کمی صرفه‌جویی نکنیم؟
پدر گفت: این کار در شهری بزرگ، قابل قبول است. اما در جای کوچکی مثل ده ما، با این کار همه‌ی ده از بین می‌رود.
مهمانان که این حرف را شنیدند، پرسیدند که چرا نباید نمک را ارزان‌تر خرید.
نی‌شی‌ون پاسخ داد: کسی که نمک را زیر قیمت می‌فروشد، حتما به‌شدت به پولش احتیاج دارد. کسی که از این موقعیت سوء استفاده کند، نشان می‌دهد که برای عرق جبین و سعی و تلاش او در تولید نمک احترامی قایل نیست.
مهمانان گفتند: اما این مساله‌ی کوچک که نمی‌تواند دهی را ویران کند؟
نی‌شی‌ون پاسخ داد: در آغاز دنیا هم «ستم» کوچک بود. اما آمدن هر ستم از پسِ ستمِ دیگر، به روندی فزاینده منجر شد. همیشه فکر می‌کردند مهم نیست، تا کار به جایی رسید که امروز رسیده.

 

برگرفته از کتاب داستان‌هایی برای پدران، فرزندان و نوه‌ها، نوشته‌ی پائولو کوئیلو.
نگاره: Jcomp (freepik.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده