در گذشتههای دور دختر جوانی عاشق و دلباختهی مرد جوانی میشود. دختر هر روز ظرف (تغار) ماستی را روی سرش گذاشته و برای فروش به بازار میبُرد و از دور نیز معشوق خویش را میدید. در یکی از روزها خبر رسید که مرد جوان دار فانی را وداع گفته است! دختر بسیار ناراحت و آشفته شد، ولی نمیتوانست جلوی پدر و مادرش گریه کند.
روز بعد که مثل همیشه ظرفی از ماست را روی سرش گذاشته بود تا در بازار بفروشد، وقتی از محلهی معشوق از دست رفتهی خویش گذر کرد، عمدا خود را به زمین انداخت و ظرف ماست افتاد و شکست. ظرف ماست را بهانه کرد و برای معشوق خویش های های گریه کرد.
در این میان گدایانی که در اطراف بودند، تکههای ظرف ماست را از زمین جمع کرده و شروع به لیسیدن آن کردند. پیرمرد دانایی از آن حوالی میگذشت، با دیدن آن صحنه گفت:
تغاری بشکند ماستی بریزد - جهان گردد به کام کاسه لیسان!
یعنی فایدهی این اشک و گریه و شکستن ظرف ماست، فقط نصیب گدایان شد و حال دل آنها را خوش کرد!
این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که پیشامدی ناگهانی، زمینهساز شادمانی و سود بردن آدمهای سودجو و مفتخور شود.
نگاره: Reflex-Ajans (freepik.com)
گردآوری: فرتورچین