در سال ۱۸۹۸ میلادی تیراندازی با توپهای دریایی بسیار ناکارآمد و بدنام بود. گزارش یک بررسی نشان میدهد که از ۹۵۰۰ شلیک تنها ۱۲۱ گلوله به هدف میخورد! (کمی بیش از یک درصد از شلیکها!) تیراندازی از توپی که بر عرشهی یک ناو متحرک و در حال بالا و پایین رفتن نصب شده، بهسوی هدفی که خود نیز در حال حرکت و تلاطم است کار آسانی نیست. این بیدقتی و استاندارد پایین در آتشباری دریایی بهعنوان بخشی از دشواریهای این گونه عملیات پذیرفته شده بود. تا اینکه دریادار «پرسی اسکات» از نیروی دریایی انگلستان یکبار متوجه شد که یکی از توپچیهایش با دقتی بسیار بیشتر از معمول تیراندازی میکند. دریادار در کار وی دقیق شد و دریافت که آن توپچی ناخودآگاه بالا و پایین رفتن ناو را در نشانهگیری بهحساب میآورد. دریادار از این اندیشه الهام گرفت و برای توپهای کشتی خود پایههایی با چرخ دندههای بالا برنده ساخت که کار تنظیم توپ را بسیار آسان میکرد و بدان میدان دید گستردهای میداد. با این نوآوری، نرخ اصابت گلوله در کشتی اسکات، ۳۰۰۰ درصد افزایش یافت.
دریادار اسکات یک مخترع بود ولی دید تولیدی و صنعتی نداشت. وی تنها ناو خود را به ابزار تازه مجهز کرد و پیگیر این دگرگونی در نیروی دریایی انگلستان نشد. اسکات اندیشه و ابتکار خود را با یک ناوبان جوان آمریکایی بهنام «سیمز» در میان گذاشته بود که او هم با کشتی خود در دریای جنوب چین به پاسداری مشغول بود. این افسر جوان علاقهمند شد تا کار همهی توپچیها را بهبود ببخشد. او بیدرنگ دریافت که اختراع تازهی اسکات برای نیروی دریایی کشورش اهمیت حیاتی دارد. چه کسی میتوانست پیشرفتی ۳۰۰۰ درصدی در روش تیراندازی دریایی را نپذیرد؟
سیمز تصمیم گرفت تا با گردآوری دادهها و اطلاعات فراوان، کارآیی نوآوری اسکات را به نیروی دریایی بشناساند. بنابراین مجموعهای از اسناد را به ستاد نیروی دریایی در واشنگتن فرستاد و انتظار داشت که با شتاب پاسخ مثبت دریافت کند. امید سیمز بیجا بود. وی زمان درازی در انتظار ماند اما پاسخ ارزندهای دریافت نکرد. مگر یک افسر جزء در فاصلهی ۱۰۰۰۰ کیلومتری پایتخت میتوانست بهتر از خبرگان و کارشناسان ستاد مرکزی از دانش تیراندازی سر دربیاورد؟
سیمز دادهها و اطلاعات بیشتر و دقیقتر را به گروه بزرگتری از مسئولان نظامی فرستاد، به امید اینکه گوش شنوایی پیدا شود. ولی گزارش او همچنان نادیده رها شد. در برابر این سکوتها، سیمز باوجدان، به کوششهایش افزود و گزارش خود را در میان گروه بزرگتری از افسران توپخانه پخش کرد. رفته رفته کار بهجایی کشید که ستاد نیروی دریایی خود را ناچار به پاسخگویی دید. اما پاسخ به اینگونه بود - طرح سیمز عملی نیست - فنآوری نیروی دریایی هیچ کمبودی ندارد و اگر اشکالی باشد از افراد و برنامههای آموزشی آنهاست.
این پاسخ آتش پایمردی سیمز را شعلهورتر کرد و او را واداشت تا موضوع را با پشتیبانی اسناد بیشتر و زبان گزندهتر پیگیری کند. بر اثر پافشاریهای جانانهی سیمز نیروی دریایی اندیشهی وی را به آزمایش گذاشت. تیراندازی از توپخانهی ثابت بر روی زمین که از جنبش و حرکتهای کشتی محروم است انجام گردید. به آسانی قابل پیشبینی بود که نتیجه بر وفق مراد مخالفان سیمز و در راستای غیرعملی نشان دادن طرح وی (طرح هدفگیری پیوسته در تیراندازی) است و اینچنین شد.
در این زمان ماموریت سیمز پایان یافت و دستاورد او از این همه کوشش و پیگیری در بخشهای گوناگون نیروی دریایی، دردی جانکاه بود. ولی این دلباخته و سردار سازندگی از پا ننشست و یک نسخهی کامل از طرح خود و سوابق آن را برای «تئودور روزولت» رئیس جمهور ایالات متحده فرستاد. روزولت که خود سابقهی وزارت نیروی دریایی را هم داشت طرح سیمز را شدنی دید. وی با نادیده گرفتن همهی پیچ و خمهای هرم اداری، وی را به واشنگتن دعوت کرده و سرپرستی اجرای طرح در سراسر نیروی دریایی را به وی واگذار کرد. بالاخره بعد از سالها طرحی که به وضوح، کارایی توپخانهی کشتیها را بالا میبرد اجرایی شد.
نگاره: Harris & Ewing, photographer (commons.wikimedia.org) (William Sowden Sims)
گردآوری: فرتورچین