داستان کوتاه تر و خشک با هم سوختن

داستان کوتاه تر و خشک با هم سوختن

در کتاب امثال و حکم این‌طور آمده است که گماشتگان «سلطان سنجر سلجوقی» بر قبایل و طوایف «غُز» ظلم و ستم زیاد می‌کردند تا غُزها به‌ناچار شورش کرده در جنگ سختی «سنجر» را شکست دادند و اسیرش کردند. غُزهای بیابانگرد و وحشی مرتبا به شهرها و دهات حمله می‌کردند و مال مردم را به غارت، و زن و بچه‌های آنان را به اسارت می‌بردند. «امیر مجدالدین کوبنانی» حاکم کرمان برای رفع ضرر آن‌ها چاره را جز این ندید که سردسته‌ی غُزها را که «ملک دینار» نام داشت به کرمان دعوت کند تا از در دوستی جلوی خرابی و قتل و غارت را بگیرد.
«ملک دینار» با این دعوت روز دوم رمضان سال ۵۸۱ هجری با لشگریان خود به شهر درآمد و وارد کاخ سلجوقی شد و به نام خود خطبه خواند و پس از مدتی که جای پای خود را محکم نمود، تمام اولاد «کوبنان» را که دعوتش کرده بودند کشت و از میان برداشت و سپس شهرها و قلعه‌های مستحکم کرمان، از جمله «قلعه‌ی منوجان» و «قلعه‌ی گور» که امروزه به آن «حور» می‌گویند را با قتل و غارت و آتش‌سوزی تصرف کرد. مردم که این جور و ستم را از چشم «امیر مجدالدین کوبنانی» می‌دیدند، نفرین بر او و خاندانش می‌کردند. در روزی که «قلعه‌ی گور» در آتش می‌سوخت شاعر خوش‌ذوقی این‌طور گفت:

از آتش کوبنان گور میسوزد - آتش که گرفت خشک و تر می‌سوزد

بر مبنای آن واقعه‌ی تاریخی این ضرب المثل به‌وجود آمد که شعرای دیگر نیز در شعر خود از آن استفاده نموده‌اند از جمله کاتبی ترشیزی (نیشابوری) شاعر قرن نهم که می‌گوید:

اندر آتش پیر و برنا هیچ کس باقی نماند - آتش اندر بیشه چون افتد نه تر ماند نه خشک

 

ضرب المثل «تر و خشک با هم سوختن» یا «آتش که گرفت، خشک و تر می‌سوزد» بدین معنی‌ست که رنج و سختی که برسد، گناه‌کار و بی‌گناه با هم گرفتار می‌شوند و می‌سوزند.

 

درباره‌ی شکست سلطان سنجر سلجوقی از ترکان غُز
«سلطان سنجر سلجوقی» یکی از قدرتمندترین حکمرانان دوران خود، در سال ۵۴۸ قمری با شکستی سنگین از «ترکان غُز» مواجه شد. این واقعه در منطقه‌ی خراسان رخ داد و تاثیرات عمیقی بر ساختار سیاسی و اجتماعی آن دوران گذاشت. ترکان غُز که به ظاهر مسلمان بودند، اما رفتارهایی شبیه به مغولان داشتند، ابتدا در نواحی بلخ ساکن شدند و پس از درگیری‌های اولیه با نیروهای محلی، به‌سمت مرو حرکت کردند. این درگیری‌ها به تدریج به جنگی بزرگ تبدیل شد که در نهایت به شکست سلطان سنجر انجامید.
«سلطان سنجر» با جمع‌آوری سپاهی عظیم متشکل از حدود صد هزار نفر به مقابله با ترکان غُز شتافت. با این حال، در نبردی که در محرم سال ۵۴۸ قمری رخ داد، نیروهای او به‌شدت شکست خوردند. ترکان غُز نه تنها سپاه سلطان را در هم کوبیدند، بلکه خود او را نیز به اسارت گرفتند. این شکست به حدی سنگین بود که جسد کشته‌شدگان سپاه سلطان مانند تپه‌هایی در میدان نبرد بر جای ماند. «سلطان سنجر» به مدت ۳ سال و ۴ ماه در اسارت ترکان غُز باقی ماند و در این مدت، آن‌ها کنترل مناطق وسیعی از قلمرو او را به دست گرفتند.
شکست «سلطان سنجر» و اسارت او تاثیرات گسترده‌ای بر منطقه‌ی خراسان و نواحی اطراف داشت. ترکان غُز پس از این پیروزی، به شهر نیشابور حمله کردند و فجایع بسیاری را به بار آوردند. آن‌ها نه تنها مردم عادی، بلکه علما و فقیهان را نیز به قتل رساندند و مدارس و مراکز علمی را ویران کردند. این واقعه باعث شد که نظم سیاسی و اجتماعی منطقه به‌شدت مختل شود و دوران ثبات نسبی که در زمان «سلطان سنجر» وجود داشت، به پایان برسد.
پس از شکست «سلطان سنجر»، ترکان غُز به ظاهر ادعا کردند که همچنان مطیع او هستند و او را به عنوان سلطان به رسمیت شناختند. آن‌ها حتی در حضور او به خاک افتادند و خود را بندگان او خواندند. با این حال، این اظهار اطاعت تنها جنبه‌ی ظاهری داشت و در عمل، آن‌ها کنترل کامل مناطق تحت «سلطه سنجر» را در دست گرفتند. این وضعیت باعث شد که «سلطان سنجر» عملا قدرت خود را از دست بدهد و دوران اسارت او به‌عنوان یکی از تاریک‌ترین دوره‌های تاریخ سلجوقیان ثبت شود.

 

نگاره: Baharohi (freepik.com)
گردآوری: فرتورچین

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده