توماس ساعت دو بعد از ظهر از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزانقیمتی بخورد و راهی شرکت شود. چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود: «ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار.»
توماس معطل نکرد، داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست. گارسون برایش دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابهی اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض توماس توجهی نکرد که گفت: «ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.»
گارسون که رفت توماس شانهای بالا انداخت و گفت: «خودشان میفهمند که من نخوردم!»
اما توماس موقعی فهمید که این شیوهی آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همهی غذاها رو حساب کرد و گفت: «میشه ۱۵ دلار و ۱۰ سنت.»
توماس معترض شد: «ولی من هیچ کدوم رو نخوردم!»
صندوقدار پاسخ داد: «ما آوردیم، میخواستین بخورین!»
توماس سری تکان داد و یک سکهی ۱۰ سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی صندوقدار اعتراض کرد، گفت: «من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ دلار می گیرم.»
صندوقدار گفت: «ولی ما که مشاوره نخواستیم!»
توماس پاسخ داد: «من که اینجا بودم! میخواستین مشاوره بگیرین!» و سپس به آرامی از رستوران خارج شد.
نگاره: Restaurant.pe
گردآوری: فرتورچین