در یک دزدی بانک در شهر گوانگژو چین دزد فریاد کشید: «همهی شما در بانک، حرکت نکنید. پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد.» همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
- این «شیوهی تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوهی معمولی فکر کردن.
هنگامی که دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که مدرک لیسانس مدیریت بازرگانی داشت، به دزد پیرتر که تنها شش کلاس سواد داشت گفت: « برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بهدست آوردهایم». دزد پیرتر با تعجب گفت: «تو چقدر احمق هستی، این همه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد. امشب تلویزیونها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیدهایم».
- این را میگویند: «تجربه». این روزها، تجربه مهمتر از ورقه کاغذهایی است که به رخ کشیده میشود!
پس از آن که دزدان بانک را ترک کردند، مدیر بانک به رییس خودش گفت: فوری به پلیس خبر بدهید. اما رییساش پاسخ داد: «تامل کن! بگذار ما خودمان هم ۱۰ میلیون از بانک برای خودمان برداریم و به آن ۷۰ میلیون که از بانک ناپدید کرده بودیم، بیفزاییم».
- این را میگویند: «با موج شنا کردن». پردهپوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت!
رییس کل میگوید: «بسیار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود».
- این را میگویند: «کشتن کسالت». شادی شخصی، از انجام وظیفه مهمتر میشود.
روز بعد تلویزیون اعلام میکند ۱۰۰ میلیون دلار از بانک دزدیده شده است. دزدها پولها را شمردند و دوباره شمردند، اما نتوانستند ۲۰ میلیون بیشتر بهدست آورند. دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند: «ما زندگی و جان خود را گذاشتیم و تنها ۲۰ میلیون گیرمان آمد. اما روسای بانک ۸۰ میلیون را در یک بشکن بهدست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا این که دزد بشود.»
- این را می گویند: «دانش به اندازهی طلا ارزش دارد».
رییس بانک با خوشحالی میخندید؛ زیرا او ضرر خودش در سهام را در این دزدی بانک پوشش داده بود.
- این را می گویند: «موقعیتشناسی». جسارت را به خطر ترجیح دادن.
در اینجا کدام یک دزد راستین هستند؟
نگاره: Vectorstock.com
گردآوری: فرتورچین