محمدابراهیم خان معمارباشی ملقب به وزیرنظام که مردی بسیار هوشیار و زیرک بود از طرف کامران میرزا نایبالسلطنه (وزیر جنگ ناصرالدین شاه) مدتی حکومت تهران را بر عهده داشت. در طول مدت حکومتش شهر تهران در نهایت نظم و آرامش بود. با مجازاتهای سختی که برای خاطیان و متخلفان وضع کرده بود هیچ کس یارای دم زدن نداشت و تهرانیها از آرامش و آسایش کامل برخوردار بودهاند.
روزی یکی از اهالی تهران به وزیرنظام شکایت کرد که چون عازم زیارت مشهد بودم، خانهام را برای حفاظت و نگهداری به فلان روضهخوان دادم. اکنون که با خانوادهام از مشهد مراجعت کردم، مرا به خانه راه نمیدهد. حرفش این است که من متصرفم و تصرف قاطعترین دلیل مالکیت است. هر کس ادعایی دارد برود اثبات کند! وزیرنظام بر صحت ادعای شاکی یقین حاصل کرد و روضهخوان غاصب را احضار نمود تا اسناد و مدارک تملک را ارائه نماید. غاصب شانه بالا انداخت و گفت: «دلیل و مدرک لازم ندارد، خانه مال من است زیرا متصرفم.»
حاکم گفت: «در تصرف تو بحثی نیست، فقط میخواهم بدانم که چگونه آن را تصرف کردی؟»
غاصب مورد بحث که خیال میکرد وزیرنظام از صدای کلفت و اظهارات مقفی و مسجع و دلیل تصرفش حساب میبرد با کمال بیپروایی جواب داد: «از آسمان افتادم توی خانه و متصرفم. از متصرف مدرک نمیخواهند.»
وزیرنظام دیگر تامل را جایز ندید و فرمان داد آن روحانینما را همانجا بهچوب بستند و آنقدر شلاق زدند تا از هوش رفت. آنگاه به ذیحق بودن مدعی حکم داد و به غاصب پس از آنکه بههوش آمد چنین گفت: «هیچ میدانی که چرا به این شدت مجازات شدی؟ خواستم بههوش باشی و بعد از این هر وقت خواستی از آسمان بیفتی، به خانهی خودت بیفتی نه خانهی مردم! چرا باید اینگونه افکار، آن هم نزد امثال شما باشد؟»
این ضرب المثل، در گذشته برای آدمهای ستمگر و زورگو بهکار میرفت، ولی امروزه بیشتر برای آدمهای خودپسند و خودخواه بهکار میرود. هنگامی که کسی بسیار خودپسند باشد و با خودخواهی با مردم ساده برخورد کند، دربارهی او میگویند: «فلانی انگار از آسمان افتاده!» یعنی بهگونهای رفتار میکند که بهوارون همهی مردم، از آسمان آمده است.
نگاره: -
گردآوری: فرتورچین