داستان کوتاه کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خر کیه

داستان کوتاه کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خر کیه

گویند که در دو طرف درب ورودی کاخ سلطان محمود غزنوی، دو مستمند نشسته بودند. یکی چاپلوس بود و هر کس که رد می‌شد، از وزیر و وکیل و سلطان با چرب‌زبانی چیزی کاسب می‌شد؛ اما دیگری ساکت بود. گاهی گدای چاپلوس به او می‌گفت: مگر تو احتیاج نداری، پس چرا از این زبانی که خدا بهت داده استفاده نمی‌کنی بیچاره!
گدای دیگر همیشه جواب می‌داد که کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه!
یک روز کسی به سلطان گفت: قربان قضیه‌ی این دو تا گدای دم درب ورودی را می‌دانید؟
گفت: نه، اتفاقا می‌خواهم بدانم چرا یکی ساکته و دیگری پرحرف؟
سلطان به سلامت باشند، گدایی که ساکت است، گاهی کلامی بر لب می‌راند که بهتر است از جلوی در او را رد کنید.
سلطان پرسید: چه می‌گوید؟
پاسخ شنید که وقتی به او می‌گویند، چرا جلوی سلطان و وزیر احترام نمی‌کنی تا صله‌ای بگیری؟ او می‌گوید که کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه!
سلطان محمود که عصبانی شده بود، گفت: حالا به او خواهم گفت که دنیا دست چه کسی است! سلطان فرمان داد که یک مرغ شکم پر برای شام حاضر کنند. مرغ را آوردند و سلطان یک الماس خیلی ارزشمند داخل شکم مرغ گذاشت و گفت: ببرید برای گدایی که به ما احترام می‌کند تا رفیقش بفهمد همه کاره چه کسی است.
مرغ را برای گدای چاپلوس بردند، ولی از قضا آن شب وزیر هم یک بوقلمون برایش فرستاده بود و او سیر بود. به دوستش گفت: امروز چقدر کار کردی؟
پاسخ شنید: ۳ سکه.
گفت: بیا این مرغ با این‌که خیلی بیشتر می‌ارزه، ولی ۳ سکه رو بده و مال تو.
گدای دیگر پاسخ داد که نمی‌خواهم!
گفت: دو سکه بده.
جواب داد که نمی‌دهم.
گفت: یک سکه.
گفت: نه، این مرغ روی دستت باد کرده و باید دور بیندازیش. حالا می‌خواهی سر من کلاه بذاری؟
گفت: بیا مجانی برش‌دار که این‌جا بماند بو می‌گیرد!
برداشت و لقمه‌ی اول را که خورد الماس را دید. گذاشت جیبش و گفت: رفیق، شاید از فردا من رو ندیدی، ولی یادت باشد؛ کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه!
فرداش سلطان دید، این گدا هست و دیگری نیست. گفت: بیاریدش داخل و از او پرسید که رفیقت کجاست؟
گفت: دیروز همچین حرفی زد و امروز هم نیامد.
سلطان با عصبانیت گفت: تو چرا دوباره گدایی می‌کنی، مگه من به تو صله ندادم؟
گفت: بله سلطان ولی چون بوقلمون وزیر را خورده بودم، دادمش به رفیقم.
سلطان ابتدا ناراحت شد ولی بعد لبخندی زد و گفت: این جمله که من می‌گویم تو هم تکرار کن وگرنه می‌دهم شلاقت بزنند. بگو: کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه!

 

این ضرب المثل زمانی به‌کار برده می‌شود که بخواهند نیرومندی خداوند را به دیگران نشان دهند و به آنان بگویند امیدتان به خدا باشد.

 

نگاره: Alexander P. Morgan (Two Beggars) (artmuseum.princeton.edu)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده