داستان کوتاه بچه که بودم ۳۰ مرداد ۰۳ داستان کوتاه داستانهای کوتاه اجتماعی ، داستانهای کوتاه طنز ، احمد شاملو بچه که بودم توالتمون تو زیرزمین بود. شب که دستشوییم میگرفت میترسیدم تنهایی برم، واسه همین خواهرم که ازم بزرگتر بود همرام میفرستادن. دم پلهی زیرزمین که میرسیدیم، اون میترسید برق زیرزمین رو روشن کنه.دنبالهی نوشته