ضرب‌المثل‌های فارسی: حرف ج

ضرب‌المثل‌های فارسی: حرف ج

در این بخش از مجله‌ی اینترنتی روز تازه، برگزیده‌ای از ضرب‌المثل‌های فارسی با «حرف ج» را می‌خوانید.

 

جا تر است و بچه نیست.
جا، جای ماندن نیست.
(معنی: این ضرب المثل درباره‌ی کسانی به‌کار می‌رود که در شهر یا جایی که زندگی می‌کنند خشنود نیستند. (داستان کوتاه جا جای ماندن نیست))
جان به عزرائیل نمی‌دهد.
جان به لب رسیدن.
جانا سخن از زبان ما می‌گویی.
جانماز آب کشیدن.
جای پای خود را محکم کردن.
(معنی: جایگاه خود را پابرجا کردن. این ضرب المثل زمانی کاربرد دارد که کسی برای جایگاه خوبی که به‌دست آورده، کوشش کند. این جایگاه خوب می‌تواند یک کار خوب، یک درآمد خوب و... باشد.)
جای سوزن انداختن نیست.
جای ماران نشیند عقرب پیر.
جایی که میوه نیست، چغندر سلطان مرکباته. (یا جایی که میوه نیست، چغندر سلطان مرکبات است.)
(معنی: در جامعه‌ای که بزرگان و فرهیختگان جایگاهی نداشته باشند، آدم‌های پست و فرومایه به مقام و ارجمندی دست پیدا کرده و فخر می‌فروشند.)
جایی نمی‌خوابد که آب زیرش برود.
جسته گریخته.
جل و پلاساش را جمع کرد.
جلو می‌خندد، پشت سر خنجر می‌زند.
جلوی آب رودخانه را می‌شود گرفت، جلوی حرف (دهن) مردم را نه.
جلوی حرف مردم را نمی‌توان گرفت.
جلوی ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است.
(معنی: هر زمان کسی بتواند جلوی زیانش را بگیرد، کم‌ترین سودش زیان ندیدن بیشتر است. همچنین هرگاه کسی راهی را به نادرستی برود، از هر کجا بتواند به عقب برگردد به سودش خواهد بود.)
جلوی کسی گاو زمین زدن.
جمعتان جَمعه، یکیتون کَمه.
جمله را رزاق روزی می‌دهد - قسمت هر کس به پیشش می‌نهد. (مولوی)
جنس ارزان را پول‌دارها می‌خرند.
جنگ اول به از صلح آخر.
جنگ زرگری.
(معنی: جنگ زرگری کنایه از جنگی ساختگی و دروغین است که میان دو تن برای فریفتن سومین کس درمی‌گیرد و پایه‌ای جز فریب و نیرنگ و فزون‌خواهی ندارد. (داستان کوتاه جنگ زرگری))
جو بده منزل عوض کن.
جو دادن خر تو کتل (کوتل) فایده نداره.
جوفروش گندم‌نما.
جواب ابلهان خاموشی است.
(معنی: با نادان یا کسی که خود را به نادانی زده، نباید هم‌سخن شد و پاسخش را داد. (داستان کوتاه جواب ابلهان خاموشی است))
جواب های، هوی است.
جوال آرد است نه آقا رضا قلی.
جوان است و جویای نام آمده.
جوان‌ها در قفسند، پیرها در هوسند.
جوانی کجایی که یادت بخیر.
جوانیه و نادانی.
جوجه را آخر پاییز می‌شمرند.
(معنی: پیامد و برآیند هر کاری در پایان آن روشن می‌شود و نباید از آغاز دلخوش و امیدوار بود. (داستان کوتاه جوجه را آخر پاییز می‌شمرند))
جوجه همیشه زیر سبد نمی‌ماند.
جود از ابر و لاف از رعد است.
جور استاد به ز مهر پدر.
 (داستان کوتاه جور استاد به ز مهر پدر))

جوش نزن شیرت خشک می‌شه.
جون به جون کسی کردن.
جون تو جون‌خونه، علی الخصوص صندوق‌خونه.
جوی تا سیر نشود، آب از آن نمی‌تواند بگذرد.
جوی را کندیم، آبش را دیگری برد.
جهان بگردد، ولیکن نگرددش احوال.
جهان دیدن به از جهان خوردن است.
جهاندیده بسیار گوید دروغ.
جهود بازی در آوردن.
جهود خون دیده.
جهود، دعاش را آورده.
جیب گدا ته نداره.
جیبش تار عنکبوت بسته.
جیک نزدن.
جیک و پیکشون یکی است.
جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟
(معنی: در روزگار خوشی و آسایش باید با دوراندیشی به یاد سختی‌های پیشبینی شده‌ی آینده هم بود. این ضرب‌المثل را بیشتر برای کسانی به‌کار می‌برند که به آینده نمی‌اندیشند و زمانی که دیگران به آنان پیامدهای پیشبینی شده‌ی کارشان را گوشزد می‌کنند، آنان سر به هوا هستند و کار خودشان را انجام می‌دهند. (داستان کوتاه جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟))
جیگر جیگره، دیگر دیگره.
جیم شدن.

 

گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۵ مشارکت کننده