داستان کوتاه ماست و خیار ناصرالدین شاهی

داستان کوتاه ماست و خیار ناصرالدین شاهی

می‌گویند در زمان ناصرالدین شاه، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره‌های خوراکِ درباری به تنگ آمده بود به شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آن‌چه رعیت می‌خورند را میل فرمایند.
شاه پرسید که مگر رعیت ما چه میل می‌کنند؟
امیر گفت: ماست و خیار.
شاه سرآشپزباشی را صدا زد و فرمان داد برای ناهار فردا ماست و خیار درست کند.
سرآشپزباشی به تدارکات‌چی دستور تهیه مواد زیر را داد:
۱- ماست پر چرب اعلا ۶ من.
۲- خیار نازک و قلمی ورامین ۲ من.
۳- گردوی مغز سفید بانه ۱ کیلو.
۴- پیاز اعلای همدان ۱ من.
۵- کشمش اعلا و مویزِ شاهانی بدون هسته ۱ کیلو.
۶- نان مرغوب مغزدار خاش خاش‌دارِ دو آتیشه ۳ من.
۷- نعنای باغی اعلا و سبزی‌های بهاری ۱ کیلو.
۸- و...
ناصرالدین شاه بعد از این‌که یک شکم سیر ماست و خیار تناول کردند، فرمان به یک کاسه‌ی اضافه داد و در حالی که ترید می‌فرمودند برگشت و به امیرکبیر گفت: «پدر سوخته‌ها، رعایای ما چه غذاها می‌خورند و ما بی‌خبر بودیم! هر کس نارضایتی کرد و کفرانِ نعمت، به چوب و فلک ببندینش...!!

 

نگاره: -
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده