در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از بهترین و زیباترین نامهای پسرانه با «حرف ا» گردآوری شده است. همچون اِبراهیم، اِحسان، اَحمَد، اِدریس،اَردِشیر، اَردَلان، اَرژَنگ و اَرسَلان
در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از بهترین و زیباترین نامهای پسرانه با «حرف آ» گردآوری شده است. همچون آرَش، آرمان، آرمین، آروین، آریا، آزاد، آصِف و آیدین
چارلی چاپلین میگوید: هنوز سیرک را ندیده بودم، اما عاشق آن بودم. وصف سیرک را خیلی شنیده بودم. پدرم وضع خوبی نداشت، اما با اصرار من حاضر شده بود تا با پولهایی که پسانداز کرده بود، من را به سیرک ببرد.
روزی رئیس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسى در رابطه با یکى از کامپیوترهاى اصلى مجبور شد با منزل یکى از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
پسر کوچکی در مزرعهای دوردست زندگی میکرد. هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمیخاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. همزمان با طلوع خورشید از نردهها بالا میرفت تا کمی استراحت کند.
حکایت است که پادشاهی از وزیر خداپرستش پرسید: «بگو خداوندی که تو میپرستی چه میخورد، چه میپوشد، و چه کار میکند؟ و اگر تا فردا پاسخ را نگویی عزل خواهی شد.»
کمی پس از آن که آقای داربی از دانشگاه مردان سختکوش مدرکش را گرفت و تصمیم داشت از تجربهی خود در کار معدن استفاده کند، دریافت که نه گفتن لزوما به معنای نه نیست.
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او میگوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانهی حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد. ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد.
روزی ابوریحان درس به شاگردان میگفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. شاگردان با خشم به او مینگریستند و در دل هزار دشنام به او میدادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است.
شاگرد معمار، جوانی بسیار باهوش اما عجول بود. گاهی تا گوشی برای شنیدن مییافت شروع میکرد تعریف نمودن از تواناییهای خویش در معماری و در نهایت مینالید از این که کسی قدر او را نمیداند و حقوقش پایین است.