داستان کوتاه کشاورز و مکر دزدان

داستان کوتاه کشاورز و مکر دزدان
کشاورز فقیری برغاله‌ای را از شهر خرید. همان‌طور که با بزغاله به‌سمت روستای خود باز می‌گشت، تعدادی از اوباش شهر فکر کردند که اگر بتوانند بزغاله‌ی آن فرد را بگیرند می‌توانند برای خود جشن بگیرند.
دنباله‌ی نوشته