داستان کوتاه گربه‌ی پارسا

داستان کوتاه گربه‌ی پارسا
آورده‌اند که دوراجی (کبک انجیر) در جنگلی لانه داشت. پس از چند روزی که به لانه‌ی خود برنگشت، ناگهان خرگوشی در لانه‌ی او جای کرد و آن را خانه‌ی خود پنداشت. پس از چند روز که دراج بازگشت...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بازرگان و موش آهن خور

داستان کوتاه بازرگان و موش آهن خور
بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای این‌که در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه‌ی خود را در شهر باقی بگذارد. بنابراین با آن مقدار سرمایه...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کشاورز و مکر دزدان

داستان کوتاه کشاورز و مکر دزدان
کشاورز فقیری برغاله‌ای را از شهر خرید. همان‌طور که با بزغاله به‌سمت روستای خود باز می‌گشت، تعدادی از اوباش شهر فکر کردند که اگر بتوانند بزغاله‌ی آن فرد را بگیرند می‌توانند برای خود جشن بگیرند.
دنباله‌ی نوشته