داستان کوتاه خاطره‌ای از فریدون مشیری

داستان کوتاه خاطره‌ای از فریدون مشیری
در طبقه‌ی دوم منزلی که بنده زندگی می‌کنم، آپارتمانی هست که همسایه‌ی محترم دیگری در آن زندگی می‌کند. یک شب، بنده که به خانه آمدم تا ماشینم را در گاراژ بگذارم، دیدم مهمان‌های همسایه‌ی محترم...
دنباله‌ی نوشته