در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف گ» را میخوانید.
گابمه و آبمه و نوبت آسیابمه.
گاوِ نُه من شیر.
گاو پیشانی سفید. (معنی: سرشناس و پرآوازه شدن در میان دیگران. انگشتنما شدن در میان دیگران.)
گاو ما شیر نمیده، ماشالله به شاشش.
گاوان و خران بار بردار - به ز آدمیان مردم آزار. (سعدی)
گاوش زاییده.
گاه باشد که کودکی نادان - به غلط بر هدف زند تیری. (سعدی)
گاهی به ادا، گاهی به اصول، گاهی به خدا، گاهی به رسول. (معنی: این ضرب المثل دربارهی کسانی کاربرد دارد که در دیدگاه و باور، پایداری و ایستادگی ندارند و برای سودجویی رنگ خود را دگرگون میکنند و نان به نرخ روز میخورند و همرنگ دیگران میشوند.)
گاهی روزها بلندترند و گاه شبها.
گدا به گدا، رحمت به خدا. (معنی: یاری و دستگیری یا راهنمایی تهیدستی به تنگدستتر از خود. این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که تهیدستی از یکی از خودش تنگدستتر درخواست یاری کند و تنگدست نیز درخواست او را نپذیرد. همچنین گاهی بهگونهای کنایهآمیز این مثل را به کسی میگویند که با اینکه پول دارد، ولی هنگامی که از او پول قرض میخواهند، از دادن قرض دریغ کند. درخواست کننده هم چنین کسی را گدا خوانده و میگوید: گدا به گدا، رحمت به خدا! بهوارون بندهاش که رحمت و گذشتی ندارد! (داستان کوتاه گدا به گدا، رحمت به خدا))
گدا چشم دیدن گدای دیگه را نداره.
گدا را اگر رو بدی صاحبخانه میشه.
گدای نیک فرجام به از پادشاه بد فرجام.
گدایی کار بیمایه است.
گذر پوست به دباغخانه میافتد.
گر بُری گوش و گر زنی دُمبم - بنده از جای خود نمیجُنبم. (عبید زاکانی)
گر به دولت برسی مست نگردی مردی - گر به ذلت برسی پست نگردی مردی. (یعقوب لیث صفاری)
گر تو بهتر میزنی بستان بزن.
گر تو قرآن بدین نمط خوانی - ببری رونق مسلمانی. (سعدی)
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را. (مصرع نخست: در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند.) (حافظ)
گر جمله کائنات کافر گردند - بر دامن کبریاش ننشیند گرد. (خواجه عبدالله انصاری)
گر حکم شود که مست گیرند - در شهر هر آن که هست گیرند.
گر در همه شهر یک سر نیشتر است - در پای کسی رود که درویشتر است. (سعدی)
گر در یمنی چو با منی پیش منی - ور پیش منی چو بیمنی در یمنی. (ابوسعید ابوالخیر)
گر زمین و زمان به هم دوزی - ندهندت زیاده از روزی.
گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی.
گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟
گر نباشد گنده خر، وای به حال گنده فروش.
گر نگهدار من آنست که من میدانم - شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد. (معنی: این شعر و اصطلاح زمانی بهکار میرود که کسی در برابر پیشامد ناگوار، امیدش به آفریدگار باشد و بگوید هیچ چیز نمیتواند او را شکست دهد و یا از راهش گمراه کند. (داستان کوتاه گر نگهدار من آنست که من میدانم))
گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد.
گربه دستش به گوشت نمیرسه، میگه: بو میده.
گربه را اگر در اتاق حبس کنی، پنجه به رویت میکشد.
گربه را باید دم حجله کُشت (یا گربه را دم حجله کشتن). (معنی: در نخستین زمان برخورد سخت داشتن و کسی را به فرمانبرداری واداشتن. این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که کسی بخواهد نیرو و زور خود را از همان آغاز کار نشان دهد تا دیگران حساب کار دستشان بیاید. (داستان کوتاه گربه را باید دم حجله کشت))
گربه را گفتند: گهت درمونه، خاک پاشید روش.
گربه رقصاندن.
گربه روغن میخوره، بیبی دهن من و بو میکنه.
گربه شب سموره.
گربه شور.
گربه شیر است در گرفتن موش - لیک موش است در مصاف پلنگ. (سعدی)
گربهی تنبل را موش طبابت میکند.
گربهی مسکین اگر پر داشتی - تخم گنجشک از زمین برداشتی. (عبید زاکانی)
گرچه پیرم و میلرزم، به صد تا جوون میارزم.
گرد نام پدر چه میگردی؟ - پدر خویش باش اگر مردی. (سعدی)
گردن ما از مو باریکتر است و شمشیر شما از الماس برندهتر.
گردنم از مو باریکتر.
گرز به خورند پهلوان است.
گرسنگی نکشیدی، عاشقی یادت بره.
گرگ با تعلیم و تربیت گوسفند نمیشود.
گرگ بالان دیده. (معنی: ضرب المثل گرگ بالان دیده دربارهی آدمهای دانا، آزموده و سردوگرم چشیدهای است، که از همهی دشواریها و گرفتاریها رهایی یافته و راه و رسم زندگی را فرا گرفتهاند. برخی در این ضرب المثل بهجای واژهی «بالان»، واژهی «باران» را بهکار میبرند که نادرست است. آنان چون معنی واژهی «بالان» را نمیدانند، آن را به «باران» دگرگون کرده و بدینگونه ضرب المثل را «گرگ باران دیده» میخوانند. «بالان» دامی ویژهی گرگ است و گرگی که چند بار از دشواری و خطر بالان و دام رهایی یافته باشد، به سادگی گول نمیخورد.)
گرگ پیر، رقاص سگ میشه.
گرگ حساب سرش نمیشود.
گرگ در لباس میش.
گرگ دهنآلوده و یوسف ندریده. (مصرع نخست: در کوی تو معروفم و از روی تو محروم) (سعدی) (معنی: بدون آنکه گناهی انجام داده باشد، بازخواست میشود. این ضرب المثل را برای کسی بهکار میبرند که به دروغ بدنام شده باشد، در جایی که او بیگناه است.)
گرگزاده آخرش گرگ میشه.
گرم گرفتن.
گرهی که با دست باز میشه، نباید با دندان باز کرد.
گریه کردن هم دل خوش میخواهد.
گفتم آدم نمیشوی، نگفتم شاه نمیشوی. (معنی: این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که کسی به دارایی و توانایی بسیار رسیده، ولی از آدم بودن و نیکمنشی و نیکخویی بویی نبرده است. (داستان کوتاه گفتم آدم نمیشوی، نگفتم شاه نمیشوی))
گل از گُلش شکفت.
گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
گل بیخار نمیشود.
گل بیعیب خداست.
گل پشت و رو ندارد.
گِل زن و شوهر را از یک تغار برداشتهاند.
گل سر سبد.
گل گفتن و گل شنیدن.
گل گفتی اما شل گفتی.
گله دست گرگ افتاده.
گلگیهاتون به سرم، ایشالله عروسی پسرم.
گلیم خود را از آب بیرون کشیدن.
گنج بیمار و گل بیخار نیست - شادی بیغم در این بازار نیست. (مولوی)
گنج بیرنج ندیدهست کسی - گل بیخار نچیدهست کسی. (عبدالرحمن جامی)
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند. (مصرع نخست: جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست.) (سعدی) (معنی بیت: اگر کسی که به دنبال دوست است، ستم دشمن را تاب نیاورد، چه کار میتواند بکند؟ همانگونه که در کنار هر گنج، ماری خوابیده است و در کنار هر گل، خاری روییده است و در کنار هر شادی، اندوهی هست، عشق تو هم با ستم دشمنان همراه است.)
گنجشک امسالی رو باش، که گنجشک پارسالی را قبول نداره.
گنجشک با باز پرید، افتاد و ماتحتش درید.
گنجشک با زاغ زوغش بیست تاش یه قرونه، گاومیش یکیش صد تومنه.
گنجشک را رنگ میکنه، جای قناری میفروشه.
گندم از گندم بروید جو ز جو. (مصرع نخست: از مکافات عمل غافل نشو.) (مولوی)
گندم برشته شدن.
گندم بگیر و آرد بده.
گندم خوردیم از بهشت بیرونمان کردند.
گندمنمای جوفروش.
گندمت چون آرد شد، در آسیا لنگر مکن.
گنه کرد در بلخ آهنگری - به شوشتر زدند گردن مسگری.
گورم کجا بود که کفنم باشه.
گوز به شقیقه چه ربطی داره.
گوز را به شقیقه زدن.
گوسالهی بسته را میزنه.
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمیچرونه.
گوسفند به فکر جونه، قصاب به فکر دنبه. (معنی: هر کس بهدنبال سود خویش است، هرچند که با سودجویی دیگری ناسازگار باشد. گوسفند بهدنبال این است که از دست قصاب بگریزد و هرگز به اینکه گوشت او چه سودی برای دیگران دارد، نمیاندیشد. از سویی دیگر قصاب نیز بهدنبال کشتن گوسفند و فروختن گوشت آن است و هرگز به اینکه کاری بهکار این جانور زبانبسته نداشته باشد نمیاندیشد.)
گوسفندان از گوسفندان تبعیت میکنند.
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من - آن چه البته به جایی نرسد فریاد است. (یغمای جندقی)
گوش به زنگ.
گوش خواباندن. (معنی: برای ضرب المثل گوش خواباندن دو معنی بیان شده است. نخست: دام پهن کردن یا چشم به راه زمان درست بودن برای آسیب زدن به رقیب یا دشمن؛ و دوم: گوش به زمین چسباندن. (داستان کوتاه گوش خواباندن))
گوش شیطان کر، چشم شیطان کور. (معنی: مبادا شیطان و هر آنکه بدخواه است، این خبر خوب را بشنود یا ببیند و گرفتاری درست شود.)
گوشت از دهان گرگ کشیدن.
گوشت جوان لب طاقچه است.
گوشت را از بغل گاو باید برید.
گوشت را از ناخن نمیشود جدا کرد.
گوشت رانم را میخورم، منت قصاب رو نمیکشم.
گوشتش زیر دندونشه.
گوشش بدهکار نیست.
گوشی دست کسی آمدن.
گول رنگشو خورد. (معنی: هنگامی که کسی با شتاب، کاری انجام دهد و سرسری و بدون باریکبینی و از روی ظاهر چیزی، دادوستدی انجام دهد این ضرب لمثل بهکار برده میشود. همچنین این ضرب المثل دربارهی کسانی بهکار میرود که برای چیزهای بیارزش، همبستگی و همدلیشان را از دست میدهند. (داستان کوتاه گول رنگشو خورد))
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض - ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود. (حافظ)
گه جن خورده.
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت. (مصرع نخست: چنین است رسم سرای درشت) (منسوب به فردوسی) (معنی: این مصرع کنایه از آن دارد که روزگار، گاهی آدمی را به همهی خواستهها و آرزوهایش میرساند و زمانی آنچنان پشت میکند که همهی خانمان و داراییاش را نابود کرده و به نیستی میسپارد. این ضرب المثل بیشتر بازگو کنندهی ناپایداری خوشیها و ناخوشیهای روزگار است. (داستان کوتاه گهی پشت به زین و گهی زین به پشت))
گیرم پدر تو بود فاضل - از فضل پدر تو را چه حاصل. (نظامی)
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار - کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست. (خاقانی)
گیسش را توی آسیا سفید نکرده.
گیوه را ور کشیدن.
گردآوری: فرتورچین