داستانکهای تفاوت نگاه با نگاه، چند دانه برنج، اعتراف، تفاوت در شیوهی بیان، گرگهای درون، کش شلوار، لامپ رشتهای توماس ادیسون، مجنون و نمازگزار، بنی آدم و معلم بیتوجه و ارزش سلطنت
زمانی که ادیسون به مدرسه میرفت، معلم نامهای به ادیسون داد که به مادرش بدهد و گفت این نامه را فقط مادرت بخواند. ادیسون نامه را به مادرش داد و گفت این نامه را معلم به من داده. مادر ادیسون نامه را خواند.
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا بهشمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه میکرد، این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود.