داستان کوتاه میرداماد و نکیر و منکر ۲۸ مرداد ۰۳ داستان کوتاه داستانهای کوتاه طنز ، میرداماد ، نیما یوشیج نقل است که حضرت میرداماد وقتی از این جهان رخت بربست و به سرای باقی شتافت، شباهنگام اول قبر، نکیر و منکر به بالینش آمدند و از او در مورد خدایی که میپرستیده، سوال کردند.دنبالهی نوشته