در این بخش از مجلهی اینترنتی روز تازه، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ه» را میخوانید.
هادی، هادی، اسم خودت و به ما نهادی.
هارت و پورت.
هر آتشی عاقبت خاکستر شود.
هر آن کس که دندان دهد نان دهد. (سعدی)
هر آن که را عقل هست و مالش نیست - روزی آن عقل بالشی دهدش. (عمادی شهریاری)
هر آن چه دیده بیند دل کند یاد. (ز دست دیده و دل هر دو فریاد.) (بابا طاهر)
هر جا آشه، کچلک فراشه.
هر جا خرس است، جای ترس است.
هر جا که پری رُخیست دیوی با اوست.
هر جا که نمک خوری، نمکدون نشکن.
هر جا مرغ لاغره، جایش خونهی ملا باقره.
هر جا هیچ جا، یک جا همه جا.
هر چه از دزد ماند، رمال برد.
هر چه از دوست رسد نیکوست.
هر چه بادا باد.
هر چه بر خود نمیپسندی، به دیگران مپسند.
هر چه بگندد نمکش میزنند - وای به روزی که بگندد نمک.
هر چه به همش بزنی، گندش زیادتر میشه.
هر چه پول بدی، آش میخوری.
هر چه پیش آید خوش آید.
هر چه خدا خواست همان میشود - هر چه دلم خواست نه آن میشود.
هر چه خواهی که نشنوی، مگوی.
هر چه خورده نریده.
هر چه در دیگ است به چمچه میاد.
هر چه در عالم است در آدم است.
هر چه دیر نپاید دلبستگی را نشاید.
هر چه را منع کردم بر سرم آمد.
هر چه رشته بودم پنبه شد.
هر چه زود برآید دیر نپاید. (معنی: هر چیزی که بهسادگی بهدست آید، زود از میان میرود. (یا) هر چه با شتاب پدید آید، پایندگی و ماندگاری ندارد. مانند گیاهانی که زود رشد و نمو میکنند و زود هم پژمرده میشوند، زیرا روند طبیعت یکسان است و اگر از آغاز سرعت در کار باشد، تا پایان نیز سرعت ماندگار میماند.)
هر چه سر بزرگتر، درد بزرگتر.
هر چه سفره خالیتر، رختخواب گرمتر.
هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی. (معنی: هر کس هر کار خوب یا بدی انجام دهد، دستاورد و پیامد آن به خودش برمیگردد. این ضرب المثل دربارهی کسانی بهکار برده میشود که به فرجام کارهایشان بیتوجه هستند. (داستان کوتاه هر چه کنی به خود کنی) (داستان کوتاه نان نیکویی) (داستان کوتاه معجزهی یک لیوان شیر))
هر چه که پیدا میکند، خرج اتینا میکند.
هر چه میخواهد دل تنگت بگو.
هر چه نصیب است نه کم میدهند - ور نستانی به ستم میدهند.
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست - ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست. (حافظ)
هر چی سنگه، مال پای لنگه. (معنی: آسیب و گزند همیشه به آدمهای بیچاره میرسد. هر چه گرفتاری و سختی هست، سر آدمهای بیچاره میآید. اگر بر روی زمین سنگی باشد یا سنگی پرتاب شود، به آدمی که پایش لنگ است و گرفتار است برخورد میکند، نه به آدم بدون گرفتاری. هنگامی که برای کسی پشت سر هم پیشامدهای ناگوار رخ دهد و او آن را بهحساب بدبختیاش بگذارد، این ضرب المثل کاربرد پیدا میکند.)
هر چی شتر بخوابد، از خر بزرگتر است.
هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید. (معنی: هرگاه بخواهند به کسی بگویند هر چیز بیارزش، روزی ارزشمند و سودمند خواهد بود، این ضرب المثل را بهکار میبرند. (داستان کوتاه هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید))
هر چیزی تازهاش خوبه الا دوست. (معنی: این ضرب المثل به این معناست که دوست و یار دیرین، بسیار ارزشمند است و باید برای نگهداشت آن بکوشیم. (داستان کوتاه هر چیزی تازهاش خوبه الا دوست))
هر چقدر پول بدی، همون قدر آش میخوری.
هر خری را به یک چوب نمیرونند.
هر دردی را نیز درمان است.
هر دم از این باغ بری میرسد - تازهتر از تازهتری میرسد. (نظامی)
هر دودی از کباب نیست.
هر راهی را به راهداری سپردهاند.
هر رفتی، آمدی دارد.
هر را از بر نشناختن (یا تشخیص ندادن). (معنی: توان آگاهی و شناخت سادهترین چیزها را نداشتن. این ضرب المثل برای کسانی بهکار میرود که سوادی ندارند و توان سردرآوردن آنان از بسیاری چیزها و کارها بسیار کم است؛ تا آنجا که در اصطلاح، دو واژهی «هِر» و «بِر» را هم نمیتوانند از یکدیگر شناسایی کنند. در میان چوپانان، صدای «هر» برای خواندن گوسفندان و «بر» برای به جلو راندن آنان بهکار میرود. همهی آهنگها و گویشها را چوپان کاردان و کارکشته میداند. هرچند صدای «هر» و «بر» را چوپان تازهکار هم میداند. زیرا که فرا گرفتن آن برای چوپانهای تازهکار هم سختی و دشواری ندارد. پس چنانچه کسی اصول آغازین کاری را نداند، با آنکه باید بدان آشنایی داشته باشد، همچون چوپانی است که «هر» را از «بر» شناسایی نکند. (خوشا آنان که هر از بر ندانند - نه حرفی در نویسند و نه خوانند. (باباطاهر))
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. (معنی: این ضرب المثل ما را به گفتن سخن بهجا و به هنگام سفارش میکند و به ما میگوید هر سخنی را نباید در هر جایی به زبان آوریم و باید پیش از سخن گفتن شرایط را بسنجیم. (داستان کوتاه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد))
هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
هر سرازیری، یک سر بالایی داره.
هر سرکهای، از آب تُرشتر است.
هر سری را سودایی است.
هر سگ در خانهی صاحبش شیر است.
هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی.
هر کس از هر جا رونده است با ما برادرخونده است.
هر کس آب قلبش را میخورد.
هر کس وطن خود را دوست دارد، ولو اینکه جهنم باشد.
هر کسی از ظن خود شد یار من - از درون من نجست اسرار من. (مولوی)
هر کسی آن درود، عاقبت کار که کشت.
هر کسی پنج روزه نوبت اوست. (مصرع نخست: دور مجنون گذشت و نوبت ماست.) (حافظ)
هر کسی را بهر کاری ساختند - مهر آن را در دلش انداختند.
هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش - بازجوید روزگار وصل خویش. (مولوی)
هر که بامش بیش، برفش بیشتر. (معنی: هر چه پول و دارایی بیشتر و زندگی گستردهتر باشد، سختیها و گرفتاریها نیز بیشتر میشود. همچنین هر کس جایگاه بالاتری داشته باشد، دردسرها و گرفتاریهای بیشتری نیز دارد. (داستان کوتاه هر که بامش بیش، برفش بیشتر))
هر که به امید همسایه نشست، گرسنه میخوابد. (معنی: هر کس برای رسیدن به خواستههایش کوشش نکند و امیدش به یاری دیگران باشد، هیچگاه پیروز و کامروا نمیشود.)
هر که به یک کار، به همه کار؛ هرکه به همه کار، به هیچ کار.
هر که تهی کیسهتر آسودهتر.
هر که خری نداره، غمی نداره.
هر که خیانت ورزد، دستش در حساب بلرزد.
هر که در این بزم مقربتر است - جام بلا بیشترش میدهند.
هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد گوید.
هر که را زر در ترازوست، زور در بازوست. (معنی: کسی که ثروتمند و داراست، سختکوش بوده و کوشش کرده است. پشتکار و کوشش بسیار، چرایی ثروتمند شدن وی بوده است.)
هر که را مال هست و عقلش نیست، روزی آن مال، مالشی دهدش.
هر که را میخواهی بشناسی، یا با او معامله کن یا هم سفرش شو.
هر که شیرینی فروشد، مشتری بر وی بجوشد.
هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. (معنی: این ضرب المثل به کسانی که هدف باارزش و بزرگی دارند، یادآور میشود که اگر میخواهید به خواستهیتان برسید، باید رنجها و سختیها را تاب بیاورید. طاووس پرندهی بسیار زیبایی است که خاستگاه آن کشور هندوستان است. در گذشتهی دور میگفتند اگر میخواهید این پرندهی زیبا را از نزدیک ببینید، باید بار سفر بسته و بهسوی کشور هندوستان راه بیفتید. (طاووس نماد یک چیز باارزش و کمیاب و هندوستان نماد دوری است. جور نیز بهمعنی ستم و سختی است.))
هر که گوش میخواد، گوشوارشم باید بخواد.
هر که نان از عمل خویش خورد - منت از حاتم طائی نبرد. (سعدی)
هر که نقش خویش میبیند در آب. (معنی: هرگاه بخواهند بگویند که هر کس سود خودش را در نظر میگیرد و تنها به فکر خودش است، میگویند: هر که نقش خویش میبیند در آب. (داستان کوتاه هر که نقش خویش میبیند در آب))
هر کی به فکر خویشه، کوسه به فکر ریشه.
هر کی خر شد ما پالونش، هر کی در شد ما دالونش.
هر کی خوابه، روزیش به آبه.
هر کی داد از پس و پیش - اون با خدا شد قوم و خویش.
هر کی که زن نداره، آروم تن نداره.
هر کی که گفت نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر.
هر کی هر کی.
هر گردی گردو نیست.
هر گلی زدی سر خودت زدی.
هر گلی یک بویی داره.
هر مرغی انجیر نمیخوره.
هر وقت کسی شدی، بگو خراب کنم. (معنی: هرگاه کسی درخواست و دستور نسنجیدهای بدهد، این ضرب المثل به او گفته میشود. (داستان کوتاه هر وقت کسی شدی، بگو خراب کنم))
هزار تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره.
هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار.
هزار قورباغه جای یک ماهی را نمیگیرد.
هزار وعدهی خوبان، یکی وفا نکند.
هزار تا کلاه از آسمان ببارد، یکیش روی سر ما نمیافتد.
هشتش گروی نُهش است.
هفت تا جون داره.
هفت تا دختر کور و کچل داشته باشه، یک شبه شوهر میدهد.
هفت خط بودن. (معنی: کسی که بسیار زیرک و باهوش و همچنین رند و نیرنگباز و فریبکار باشد را «هفت خط» مینامند و میگویند: «فلانی از آن هفت خطهاست». (داستان کوتاه هفت خط بودن))
هفت ماهه به دنیا آمده.
هلو برو تو گلو. (معنی: این ضرب المثل زمانی کاربرد دارد که کاری آسان و بیدردسر باشد. همچنین هرگاه آدم تنبلی بهدنبال آسانترین راه برای رسیدن به خواستههایش بگردد و خواهان انجام کار بدون پذیرش سختیها و چالشهای آن باشد، به او گفته میشود میخواهی مانند هلو برو تو گلو باشه؟ (داستان کوتاه هلو برو تو گلو))
هم از توبره میخوره، هم از آخور.
هم از شوربای قم افتادیم، هم از حلیم کاشون.
هم از گندم ری جا مانده، هم از خرمای بغداد. (معنی: این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که کسی بخواهد از هر دو سو، سود کند، ولی از هر دو سو زیان ببیند. (داستان کوتاه هم از گندم ری جا مانده، هم از خرمای بغداد))
هم چوب را خوردیم، هم پیاز را و هم پول را دادیم. (معنی: این ضرب المثل دربارهی کسانی گفته میشود که گمان میکنند بسیار دانا و زرنگ هستند، ولی همیشه زیان میبینند. (داستان کوتاه هم پیاز را خورد، هم فلک شد، هم پول داد))
هم حلوای مردههاست و هم خورشت زندهها.
هم خدا را میخواهد، هم خرما را. (معنی: این ضرب المثل دربارهی کسانی کاربرد دارد که از روی آزمندی بخواهند همه چیز را در کنار هم و تنها برای خودشان داشته باشند. این دسته از آدمها بسیار خودخواه بوده و نمیخواهند از کمترین خواسته چشمپوشی کنند و همیشه و با هر روشی بهدنبال سودجویی خود هستند. (داستان کوتاه هم خدا را میخواهد، هم خرما را))
هم فال است و هم تماشا.
هم میترسم، هم میترسونم.
همان آش است و همان کاسه.
همان خر است و یک کیله جو.
همانطور که میزاید، سر زا هم میرود. (معنی: این ضرب المثل کنایه به کسانی است که از بهدست آوردن، شادمان و از دست دادن، آزرده میشوند. همچنین این ضرب المثل زمانی بهکار میرود که کسی که خرد و آگاهیاش را کنار گذاشته و فریب سودهای کوچک را بخورد و همهی سرمایهاش را از دست بدهد. (داستان کوتاه همانطور که میزاید، سر زا هم میرود))
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد - که استخوان خورد و جانور نیازارد. (سعدی)
همدون دوره، کردوش نزدیک.
همسایهی نزدیک، بهتر از برادر دور است.
همسایهها یاری کنید، تا من شوهرداری کنم.
همکار، همکار را نمیتواند ببیند.
همنشین به بود تا من از او بهتر شوم.
همنشین تو از تو به باشد، تا تو را عقل و دین بیافزاید.
همه ابری باران ندارد.
همه چیز را همگان دانند.
همه را برق میگیره، ما را چراغ نفتی.
همه رو مار میگزه، ما رو خر چسونه.
همه قافلهی پس و پیشیم.
همه کاره و هیچ کاره.
همهی کاسه کوزهها رو سر کسی شکستن.
همه ماری مهره ندارد.
همه ماهی خطر داره، بدنامیش و صفر داره.
همه میترقّند، ما وا میترقّیم.
همیشه آب در جوی آقا رفیع نمیره، یه دفه هم در جوی آقا شفیع میره.
همیشه خره خرما نمیرینه.
همیشه روزگار به انسان رو نمیکند.
همیشه شعبان، یک بار هم رمضان.
همین بخشیدنها مرا به این روز انداخته. (معنی: بخشش به اندازهای نیکوست، که زمینهساز نیازمندی بخشنده نشود. میانهروی داشتن در هر کاری نیاز است. این ضرب المثل دربارهی کسانی بهکار میرود که در انجام کارهای گوناگون، میانهروی ندارند. (داستان: چون امیر تیمور، فارس را بگرفت و امیر منصور را بکشت، خواجه حافظ شیرازی را فراخواند. چون حاضر شد، تیمور آثار فقر را در چهرهی او نمایان دید و گفت: ای حافظ من به ضرب شمشیر، همهی روی زمین را خراب کردم تا سمرقند و بخارا را آباد کنم. تو آن را به یک خال هندو میبخشی و میگویی: «اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را - به خال هِندویش، بخشم سمرقند و بخارا را.» حافظ پاسخ داد: همین بخشیدنها مرا به این روز انداخته است.))
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن.
هنر چشمهی زاینده است و دولت پاینده.
هنر نزد ایرانیان است و بس.
هنوز آب کفنش خشک نشده است.
هنوز آشخوره.
هنوز باد به زخمش نخورده است.
هنوز دهنش بوی شیر میدهد.
هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند. (معنی: ضرب المثل هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند، یا زرده به ک...ن نکشیده قدقد میکند، بهمعنای آدم ناپخته و خام است. این ضرب المثل برای کسی بهکار میرود که هنوز کسی نشده، ولی در هر کاری اظهار نظر کرده و دیدگاه خود را بازگو میکند. مثال: ذلیل شدهی زرده به ک...ن نکشیده، حالا رو به من بُراق میشی؟ آشی برات بپزم که روش یه وجب روغن باشه. (داستان کوتاه هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند))
هنوز سر از تخم در نیاورده.
هنوز غوره نشده مویز شده.
هوا پس بودن.
هوای کسی را داشتن.
هوو هوو را خوشگل میکنه، جاری جاری را کدبانو.
الهی دست به خاکستر بزنی طلا بشه.
هیچ ارزانی بیعلت نیست و هیچ گرانی بیحکمت. (معنی: این ضرب المثل دربارهی ارزشمند بودن کالا بهکار برده میشود. هر کالای گرانبها، خوبیها و برتریهایی در برابر کالای ارزانبها دارد و بر روی هر یک بهاندازهی بها و ارزشش کار شده است. بنابراین کالای ارزان، بدون کمبود و کاستی نیست. (داستان کوتاه هیچ ارزانی بیعلت نیست و هیچ گرانی بیحکمت))
هیچ انگوری دو بار غوره نمیشود.
هیچ آبی آن را نمیخیساند.
هیچ بدهی را به هیچ بستانی کاری نیست.
هیچ بدی نرفت که خوب جایش بیاید.
هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است.
هیچ تقلبی بهتر از راستی نیست.
هیچ چراغی تا به صبح نمیسوزد.
هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست.
هیچ دودی بیآتش نیست.
هیچ دویی نیست که سه نشود.
هیچ عروس سیاه بختی نیست که تا چهل روز سفید بخت نباشد.
هیچ کاره، رقاص پای نقاره.
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد - هیچ آهن خنجر تیزی نشد - هیچ قنادی نشد استادکار - تا که شاگرد شکرریزی نشد. (مولوی) (معنی: همانگونه که آهن پارهای، بدون ساخت و پرداخت یک آهنگر، به خنجری تیز و سودمند دگرگون نمیشود، آدمی نیز از خودش و بدون پرسیدن و یادگیری از یک استاد، چیزی نمیشود؛ نه پرورش مییابد و نه کار و دانشی یاد میگیرد؛ همانگونه که هیچ قنادی از آغاز قناد نبوده و شاگردی استاد قناد دیگری را کرده که اکنون استاد شده است.)
هیچ کس را توی گور دیگری نمیگذارند.
هیچ کس روزی دیگری را نمیخوره.
هیچ کس در پیش خود چیزی نشد.
هیزم تر به کسی فروختن.
گردآوری: فرتورچین